کتاب به هادس خوش آمدید
نویسنده: بلقیس سلیمانی
نادیده گرفتن جسم به نادیده گرفتن دنیا انجامید، انگار جسم گذرگاه دنیا بود. رودابه از آن گذشته بود و بر آن پا گذاشته بود. حالا دنیا زیر پای او بود و چهارنعل بر آن میتاخت. این تاختوتاز شامل حال یوسفخان و کینهای هم که فکر میکرد هرگز از آن عبور نمیکند، میشد. یوسفخان کمکم از افق دیدش کنار رفت، در پسوپشت زمان گم شد، طوری که انگار در سپیدهدم تاریخ عمرش و شاید زندگی دیگری، حادثهای اتفاق افتاده بود که نمیتوانست از پس غبار زمان بهخوبی آن را به یاد بیاورد. حوادث هولناک آن حادثهی هولناک را از ذهن و روانش زدوده بودند یا دستکم از اهمیت انداخته بودند. رودابه فکر میکرد برای آن زنده است که یوسفخان را از زندگی ساقط کند، اما خود از زندگی ساقط شده بود و اکنون در این سراشیبی، مهلت دیدن و اشتیاق نگاه کردن به گذشته را از دست داده بود. یوسفخان کوچک شده بود همانطور که دنیا کوچک شده بود. همانطور که دانشگاه تهران و آن سردر اسطورهایاش کوچک و بیمعنا شده بودند. درس میخواند، کتاب میخواند، زبان میخواند تا اجازه ندهد زمان روبهرویش بایستد و بگوید کجا بوده و کجاست.
صفحه ۱۴۸
- نام کتاب: به هادس خوش آمدید
- ناشر : چشمه
- تعداد صفحات: 203
- شابک: 9789643626501
- شماره چاپ: 6
- سال چاپ: 1400
- موجودی : 1 عدد
- نوع جلد: شمیز,رقعی
- دسته بندی: داستان فارسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
پایان تلخ رویای بیپایان
مروری بر کتاب بیپایانی اثر بلقیس سلیمانی
مستندی از یک نویسنده دربارهی خودش
مروری کوتاه بر کتاب نام کوچک من بلقیس نوشتهی بلقیس سلیمانی
کتاب های پیشنهادی