کتاب بلیط آبی

نویسنده: سوفی مکینتاش

همه چیز با شانس شروع می‌شد. بدن‌هایمان گویه‌ایی بودند غلتان در گردونه ی دستگاه بخت آزمایی. سال‌های کشدار نوجوانی بود، همان وقتی که دخترها رفته رفته قد می‌کشند و مدام ضعف می‌کنند.

وقتی رفتم درمانگاه دیدن دکترم، آن قسمت دیوار که قدهایمان را اندازه می‌گرفتیم، پر از نقطه شده بود، انگار مگس‌ها آن جا تخم گذاری کرده بودند. نشانک قد من و خیلی‌های دیگر آن وسط گم شده بود. خانم دکتر گفت صاف تر! صاف تر و ایسا! و با خطکش ضربه ای به زانویم زد. گفت سرت رو بگیر! بالا چی میبینی؟

چیزی نگفتم، اما فکر کردم فقط گردو خاکی که روی سقفتون نشسته، دکتر! دکتر گزارشی درباره ی بدنم نوشت. سر انگشتهایم را می‌جویدم. دکتر دور شست‌های دردناکم پانسمانی پیچید و گفت این قدر ناخن‌هات رو نجو! و چیزی نوشت که لابد از رشد و پرورش ناکافی ام حکایت می‌کرد.

افزودن به پاکت خرید 190,000 تومان

کتاب بلیط آبی

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

رنج می‌کشم، پس هستم

مروری بر کتاب نیلوفر و مرداب نوشته‌ی تیچ نات هان

رویین‌تنیِ دیجیتال

مروری بر نمایشنامه‌ی موبایل مرد مرده نوشته‌ی سارا رول

کتاب‌هایی که باید قبل از تماشای اوپنهایمر بخوانیم

نولان نیمی از هالیوود را به خدمت گرفته است تا زندگی اوپنهایمر را روی پرده ببرد

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 190,000 تومان