کتاب بازی در سپیده دم و رویا

نویسنده: آرتور شنیتسلر

«جناب سروان! ... جناب سروان! ... جناب سروان!» تازه دفعه‌ی سوم. افسر جوان تکانی خورد، بدن خود را کش داد، سر را به طرف در گرداند؛ هنوز خواب آلود، و از میان بالش‌ها غرغرکنان گفت: «چه خبر شده؟» بعد کمی هوشیار شد و همین که دید فقط گماشته است که در آستانه‌ی نیمه تاریک در ایستاده، داد زد: «اه، صبح به این زودی باز چه خبر شده؟»

«جناب سروان، پایین توی محوطه آقایی ایستاده که می‌خواهد جناب سروان را ببیند.» 

«آقا؟ چطور؟ ساعت چند است؟ مگر نگفتم یکشنبه مرا بیدار نکنی؟»

گماشته به کنار تختخواب آمد و کارت ویزیتی را به دست ویلهلمداد: 

«آدم کم‌عقل، فکر می‌کنی من جغدم که بتوانم توی تاریکی چیزی بخوانم؟ بزن بالا.» 

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب بازی در سپیده دم و رویا

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

شعرداستان‌های آقای معلم

مروری بر کتاب دوباره از همان خیابان‌ها نوشته‌ی بیژن نجدی

یون فوسه برنده‌ی جایزه‌ی نوبل 2023 شد

آثار یون فوسه، برنده نوبل ادبیات 2023

مضحکه‌ای از جنگ

مروری بر نمایشنامه‌ی سرباز شکلاتی نوشته‌ی جرج برنارد شاو

کتاب های پیشنهادی