کتاب افسانه پدران ما
نویسنده: سورژ شالاندون
هوا گرمتر و گرمتر میشد. چهارمین جلسه ما بود، از پیش مراسمی را پذیرفته بودیم. من زنگ میزدم. او در را برای من باز میکرد، بـه من پشت میکرد و میرفت بنشیند. من در ورودی را میبستم. بوزابوک در اتاق بزرگ نشسته بود، لیوان آب خوریاش در دست. روی میز کوچک تک پایه، قوطی سیگار باز و سیگاری بر در فلزی قوطی. هر کدام از ما بطری آب خنک خودش را داشت. هر وقت تشنهام میشد آب مینوشیدم. او به دقت نظارهگر ساعتاش بود و هر ربع ساعت لیوانش را پر میکرد و با قلب قلب کوچک آب مینوشید. لوپولین یک بادبزن پایه بلند در گوشه اتاق گذاشته بود و کرکرهها هر روز بسته بود.
صفحه ۶۰
- نام کتاب: افسانه پدران ما
- مترجم: مرتضی کلانتریان
- ناشر : آگاه
- تعداد صفحات: 167
- شابک: 9789644163234
- شماره چاپ: 4
- سال چاپ: 1400
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان فرانسوی
-
امتیاز:
(1 نفر)
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
دنیای ادبیات فرانسه
شهلا حائری: مروری بر زندگی و آثار
مغزی که همه چیز را میفهمد
مروری بر کتاب مغز پویا نوشتهی دیوید ایگلمن
داستان دوستی سوفی با یک غول برای نجات دنیا
معرفی کتاب کودک غول بزرگ مهربان نوشتهی رولد دال
کتاب های پیشنهادی