کتاب اعترافات هولناک لاک پشت مرده...
نویسنده: مرتضی برزگر
مامان بزرگ همیشه می گفت " خواب برادر مرگه." اما خودش وقتی مُرد، هیچ شبیه همیشه نبود که ولو می شد روی تشک. دهانش مثل درِ دبه ترشی باز بود و هر کاری کردیم، نتوانستیم پلک هاش رو ببندیم. یکی از زن ها می گفت ((مُردهی چشم انتظار این طوریه. مقصودش بیاد، خودش می بنده.)) همه ی آشناها و غریبه ها آمدند اما فایده نداشت. آخرش مجبور شدیم بالنت سیاه برق، پلک های بدون مژه اش را بچسبانیم به گونه اش.
صفحه ۱۴۹
کتابهای قفسهی آبی
- نام کتاب: اعترافات هولناک لاک پشت مرده...
- ناشر : چشمه
- تعداد صفحات: 272
- شابک: 9786002299901
- شماره چاپ: 7
- سال چاپ: 1400
- نوع جلد: شمیز-رقعی
- دسته بندی: داستان فارسی
-
امتیاز:
(1 نفر)
دیدگاهها
مطالب پیشنهادی
تلاشی حقیرانه برای ماندن
مروری بر کتاب کاکا کرمکی، پسری که پدرش درآمد نوشتهی سلمان امین
آخرین رویای فروغ
برگرفته از کتاب "آخرین رویای فروغ" نوشتهی سیامک گلشیری، نشر چشمه
داستان یک معرکه گیر خمار
مروری بر رمان بند محکومین اثر کیهان خانجانی
کتاب های پیشنهادی
کاش این کتاب موجود بود :(