ابر و كوچه
نویسنده: فریدون مشیری
این دل که می لرزد میان سینه تو،
این دل که دریای وفا و مهربانیست،
این دل که جز با مهربانی آشنا نیست؛
این دل،دل تو، دشمن توست
زهرش، شراب جام رگ های تن توست
این مهربانی ها، هلاکت می کند، از دل حذر کن
از دل حذر کن!
صفحه 51
مطالب پیشنهادی

خودت را از تاریخچهی گوگل بشناس
مروری بر کتاب همه دروغ میگویند نوشتهی ست استیونز-دیویدویتس

افول سلطنت خشم و خون
مروری بر رمان پدرخوانده نوشتهی ماریو پوزو

دنیای ادبیات فرانسه
شهلا حائری: مروری بر زندگی و آثار
کتاب های پیشنهادی

