کتاب آه ای مامان
سلام داداش. همه خوبند و اینجا مثل همیشه است. من که مرتب مامان را میشورم. نمیدانم آنجا توی پاریس چهخبر است و چه میکنی. نامه هم که نمیفرستی تا بدانیم حالت چطور است. ایمیلم را هم چک کردم، خبری نبود. ولی من باز هم برایت پیغام گذاشتم. به مامان هم گفتم سلام رساندهای. گفتم سرت خیلی شلوغ است و همینطور الکی گفتم با دختر پاریسیای آشنا شدهای. این را که گفتم چنان قهقهای زد که ترسیدم. خیلی وقت است هوای کار خودش را ندارد و همینجوری هر چه خوشحالش کند، بلندبلند میخندد، طوری که اگر چیزی دستت باشد میافتد، یا از جا میپری. حرفهای ناراحتکننده را که اصلاً نمیگویم.
صفحه 43
تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»
شغال بیشهی مازندران را نگیرد جز سگ مازندرانی
مرور کتاب چاه به چاه اثر رضا براهنی
چیزهای کوچک، رازهای بزرگ
مروری بر کتاب چیزهای کوچکی مثل اینها نوشتهی کلر کیگن