کتاب نمایشنامه آدمکش
قبل از خرید نمایشنامه آدمکش بخوانید:
| پرده یک |
دکور نداریم. صحنه هنگام بالا رفتن پرده خالی است. کمی بعد، روی سکوی صحنه، سمت چپ، دو صندلی باغ خواهیم داشت و میزی که خود آرشیتکت به صحنه می آورد.
این صندلی ها و میز باید جایی پشت صحنه دم دست باشند.
فضاسازی پرده اول فقط با نور انجام میشود. در ابتدا، وقتی صحنه هنوز خالی است نور خاکستری داریم، انگار بعد از ظهر روزی از ماه نوامبر یا فوریه که آسمان پوشیده از ابر است.
صدای وزش بادی ملایم را میشنویم؛ حتی میتوان برگ خشکی را بر صحنه نشان داد که می رقصد و به زمین می آید.
از دور صدای تراموا میشنویم. ناگهان نوری شدید و سفید صحنه را فرا می گیرد که در نتیجه، سایه های مبهم خانه ها فرو می ریزند.
جملات نمایشنامه
جواب من رو بدید، جواب بدید! اَه! با شما نمیشه بحث کرد. ببینید، دیگه دارید من رو عصبانی میکنید، مواظب باشید! نه... نه... نباید خونسردی خودم رو از دست بدم. باید شما رو درک کنم. با اون چشم فلزیتون اینطوری نگاهم نکنید. رک و راست بهتون بگم. چند لحظه پیش تصمیم داشتم انتقامم رو بگیرم، انتقام خودم و دیگران رو. میخواستم کاری کنم دستگیرتون کنن، بفرستمتون زیرگیوتین. انتقامجویی ابلهانهست. مجازات که راهحل نمیشه. من از دستتون عصبانی بودم. به خونتون تشنه بودم... تا دیدمتون... البته نه فوراً، نه دقیقاً همون لحظه، نه، چند لحظه بعدش، شما رو... گفتنش مسخرهست، باور نمیکنید، با این حال باید بهتون بگم... بله... شما یک موجود انسانی هستید، همه از یک نوعیم، باید با هم کنار بیاییم، این وظیفة ماست... چند لحظه بعدش، از شما خوشم اومد یا تقریباً... چون ما با هم برادریم... و اگه من از شما بدم بیاد، باید از خودم هم بدم بیاد...
صفحه ۱۴۳