آخرین شهرزاد

نویسنده: سوگل خلخالیان

از راهروهای پیچ در پیچ گذشتند و به تالار نه ضلعی رسیدند. برای اولین‌بار از وقتی که وارد دالان‌ها شده بودند مشعل خاموش شد. هوا مثل قیر تاریک بود و هیچ چیزی به چشم نمی‌آمد. دست همدیگر را گرفتند و به سویی که صدای شمشیرها بیشتر می‌شد، راه افتادند. می‌دانستند که نبرد درست بالای جایگاه ضحاک بیشترین شدت را دارد. چندین راهرو را طی کردند تا به جایی رسیدند که صدای شمشیرها اوج می‌گرفت. نگران بودند که مبادا یارهایشان در نبرد روی زمین شکست خورده باشند. از دهانه‌ی دژ، پژواک صداهای مبهم و درهمی را می‌شنیدند. خودشان را پشت ستونی پنهان کردند. در تاریکی مطلق نه جایی را می‌دیدند و نه حتی می‌توانستند نگاهی به نقشه بیندازند. بر روی زمین نشستند، می‌دانستند خداوند پشتیبان آنهاست و در این لحظه سرنوشت‌ساز آنها را تنها نخواهد گذاشت.

صفحه ۱۱۵

آخرین شهرزاد

  • ناشر : روزنه
  • تعداد صفحات: 136
  • شابک: 9786222344047
  • شماره چاپ: 1
  • سال چاپ: 1400
  • موجودی : 1 عدد
  • نوع جلد: شمیز
  • دسته بندی: داستان فارسی
  • امتیاز: امتیازی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

آرش کمانگیر

معرفی کوتاه کتاب آرش کمانگیر، شاعر سیاوش کسرایی

نامه به پدر، توصیه‌‌نامه‌ای سرشار از همدلی برای والدین

مروری بر کتاب نامه به پدر نوشته‌ی فرانتس کافکا

وای این صدام است

درباره کتاب بازجویی از صدام نوشته‌ی جان نیکسون

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید