روایت‌های سرگردان

معرفی نمایشنامه کافه کنار سد نوشته‌ی کانر مک فرسن

سحر اسدیان

شنبه ۷ مهر ۱۴۰۳

(3 نفر) 5.0

نمایشنامه کافه کنار سد The Weir

«کافه‌ی کنار سد» یک درام روستایی و جذاب از کانر مک فرسن است که در سال 1997 در یک پرده به رشته تحریر درآمده است. کانر مک فرسن در این نمایشنامه تصویری از یک اجتماع کوچک را نشان ‌می‌دهد. هر‌کدام از شخصیت‌ها روایت‌گر داستانی هستند که در لایه‌های میانی آن، مفاهیم عمیق‌تری ریشه دوانده است.

این اثر راوی داستان‌های ترسناک و ماوراء طبیعی از یک روستای قدیمی‌ ‌در ایرلند است. هرکدام از این راوی‌ها، تجربه‌ی مشترکی از تنهایی را با خود دارند و در این اجتماع کوچکی که در این کافه تشکیل داده‌اند، با هم به گفتگو ‌می‌پردازند. آن‌ها این کافه را مکانی امن همچون خانه برای خود ‌می‌بینند و افراد حاضر در آن نیز به مثابه یک خانواده در کنار هم به داستان‌سرایی ‌می‌پردازند.

هر‌کدام از آن‌ها گرفتار حسرت، شکست و ترس‌هایی در گذشته خود هستند که همچون یک شبح به شکل کابوس واری آن‌ها را در سرتاسر این اثر همراهی ‌می‌کند.

تجربه‌ی مشترک تنهایی

این درامِ زمستانیِ جذاب، داستان چهار مرد و یک زن را در یک کافه روستایی کوچک در ایرلند روایت ‌می‌کند. نمایشنامه با دو کاراکتر مرد یعنی جک و برندن (صاحب کافه) آغاز ‌می‌شود. این دو شروع به بحث در مورد اتفاقاتِ روز ‌می‌کنند و به زودی جیم به آن‌ها ملحق ‌می‌شود.

سپس این سه نفر درباره‌ی ولری، یک زن جوان و زیبا از دوبلین که به تازگی یک خانه‌ی قدیمی‌‌در آن منطقه اجاره کرده است، صحبت ‌می‌کنند. فینبار، یک تاجر، به همراه ولری به کافه ‌می‌آیند و نمایشنامه حول خاطره‌گویی و شوخی‌ها ‌می‌چرخد. پس از چند نوشیدنی آن‌ها شروع به گفتن داستان‌هایی با مفاهیم ماوراء‌الطبیعه ‌می‌کنند که مربوط به تجربیات خود یا دیگران در آن منطقه است.

این داستان‌ها ناشی از مشغله‌های رایج فولکور ایرلندی، یعنی ارواح، پری و اتفاقات مرموز است. در شروع جک داستانی درباره‌ی قلعه‌یة پریان درآن حوالی، برای دیگران تعریف ‌می‌کند.

جکاین‌ها فقط قصه‌های قدیمیه، ولری.‌‌
ولریاشکالی نداره، دوست دارم بشنوم.‌‌
جکفقط یه شوخی قدیمیه.‌‌
فینباربابا نترسون این زن طفلکو.‌‌
جکبابا ترس نداره که!‌‌
ولریدلم ‌می‌خواد بشنوم.

زندانی از حسرت‌های گذشته

بعد از آن نیز فینبار و جیم شروع به تعریف کردن داستانِ خود ‌می‌کنند، اما خبر ندارند که ولری داستانی عجیب‌تر و به‌مراتب غم انگیزتر از آن‌ها برای تعریف کردن دارد. هر چهار مرد، در این اثر، به شکل دوستانه‌ای درحال رقابت با یکدیگرند. رقابت در تعریف کردن داستان‌های وهم آلود خود، رقابت در بخشندگی برای خرید نوشیدنی، رقابت در جوانمردی و مراقبت از زنی جوان و زیبا که در آن کافه با آن‌ها به سر ‌می‌برد.

به نقل از مترجم این اثر، سد نزدیک این کافه، سمبلی از ایرلند دیروز و ایرلند امروز است. نمادی از چیرگی و تسلط انسان بر طبیعت، در تضادی با زندگی سنتی و روستایی.

ولریراستش من اِ... بحث... چیز که شد. این اِ... داستان‌ها. خب اِ...‌‌
فینبارای بابا تو رو خدا ول کن دیگه اون‌ها تموم شد رفت پی کارش. دیگه حال‌مون از این داستان‌های قدیمی ‌به هم ‌می‌خوره، بابا این‌ها فقط یه مشت شوخی قدیمیه. الان که شما نبودین ما کلی سر این قضیه با هم شوخی کردیم. هی گفتیم وای الان زبون مون اِ... از ترس بند ‌می‌آد، وای! وای دیگه امشب از ترس خواب مون نمی‌بره!‌‌
ولرینه ‌می‌دونین، آخه واسه من یه اتفاقی افتاده. که امشب شما راجع بهش یه چیزهایی گفتین. این واسه م مهمه... که ثابت کنم من اِ... دیوونه نیستم.

با تمام شدن روایت ولری، همگی در بهت و غم سنگینی فرو رفتند. داستان ولری غم‌انگیز و بدون شک واقعی است‌ و با پیچش روحی و بازتابی از داستان‌های قبلی نیز هست که مرد‌ها را شوکه ‌می‌کند.

جکولی وجداناً خوب بودن خیلی سخته، لامصب دووم نمی‌آره! وجداناً خیلی راحت تره بخوای یه آدم لجباز و مزخرف باشی.

مونولوگ آخر جک، داستانی از فقدان شخصی است که به گفته‌ی او حداقل یک داستان شبح‌آلود نیست، اما با این حال از برخی جهات در مورد یک ماجراجویی است.

اندکی در باب دستاورد‌های این اثر

این اثر در سال 1999 جایزه‌ی لارنس اولیویه را برای بهترین نمایشنامه‌ی جدید دریافت کرد و در نظرسنجی تئاتر ملی سلطنتی لندن به عنوان یکی از صد نمایشنامه‌ی مهم قرن بیستم انتخاب شد.

اندکی در باب نویسنده‌ی اثر

کانر مک فرسن، زاده 6 اوت 1971، نمایشنامه‌نویس، فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان اهل جمهوری ایرلند است. او در تئاتر جوایز ارزشمندی همچون:‌ جایزه نبوغ تئاتر ملی گینس، جایزه جورج دیوین، جایزه منچستر ایونینگ نیوز و جایزه بهترین نمایشنامه‌ از حلقه منتقدان درام نیویورک را دریافت کرده است.

دزد خوب، اداره‌ی بندر، رقص مرگ، شهر زیبا، دختری از کشور شمالی و... از دیگر آثار این نویسنده ایرلندی است.

کانر مک فرسن (Conor McPherson)
کانر مک فرسن (Conor McPherson)

دیدگاه ها

کاربر مهمان ۱۴۰۳/۰۷/۰۸

چقدر دقیق و خوب نوشته شده ممنونم

کاربر مهمان ۱۴۰۳/۰۷/۱۰

ممنون از نگاه تون.

مطالب پیشنهادی

ارواح معلق در تاریکی اسارت

ارواح معلق در تاریکی اسارت

مروری بر نمایشنامه‌ی خانه‌ی برناردا آلبا نوشته‌ی فردریکو گارسیا لورکا

وفاداری هومریک

وفاداری هومریک

معرفی نمایشنامه‌ی پنه‌لوپه نوشته‌ی ویلیام سامرست موام

میل ندارم مسیر تاریخ رو عوض کنم

میل ندارم مسیر تاریخ رو عوض کنم

مروری بر نمایشنامه‌ی رمولوس کبیر نوشته‌ی فردریش دورنمات

کتاب های پیشنهادی