توجه‌طلب

بررسی کتاب توجه‌طلب نوشته‌ی شارلوت مندلسون

گروه مترجمان

یکشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۱

شارلوت مندلسون نویسنده کتاب توجه طلب The Exhibitionist

پرتره‌ای ویرانگر و کمیکی سیاه از ناکارآمدی طبقه‌ی متوسط جامعه و خانواده‌ای با یک هیولا در مرکز آن. چهار رمان قبلی شارلوت مندلسون هوشمندانه و خنده‌دار بودند و در آن‌ها عموماً به موضوعاتی مانند تفاخر به اصالت و اشتیاق به بورژوازی[1] پرداخته است. (بورژوازی یکی از دسته‌بندی‌های مورد استفاده در تحلیل جوامع بشری است و به طبقه‌ی فرادستِ اقتصادی در جامعه، افراد مرفه و سرمایه‌دار گفته می‌شود.) داستان او که عمدتاً در لندن و شمال آکسفورد اتفاق می‌افتد و به مجارستانِ سال 2013 می‌پردازد، زندگی و عقاید خانواده‌هایی را که صاحب خانه‌های نامرتب ویکتوریایی[2] هستند _کیتوریایی مربوط به سال‌های 1837-1901 است. زمانی که ویکتوریا ملکه‌ی انگلستان بود_ به تصویر می‌کشد؛ کسانی که فرزندانشان را به دانشگاه‌های آکسفورد و کمبریج می‌فرستند و زندگی‌های عاشقانه‌ای دارند. مشابه با رمان‌های ناکارآمدیِ طبقه‌ی متوسط مانند رمان‌های آستن[3]،گوستاو فلوبر[4]، ویرجینیا وولف[5] و دیگر نویسندگان این موضوع ممکن است امری شخصی به نظر برسد، اما سیاست در پس‌زمینه به چشم می‌خورد. نسخه‌ی مندلسون از انگلیس، مکانی به اندازه‌ی کافی امن است، زیرا شخصیت‌های او بر زندگی روزمره و حرفه‌ای‌شان تمرکز داشته باشند.

کتاب توجه‌طلب (The Exhibitionist) برای جایزه‌ی زنان[6] نامزد شده است. این داستان، شجاعانه با شخصیت‌های رِی هارهان[7]، پدرسالار و نقاشی آغاز می‌شود که همگی در خانه‌ای بزرگ در شمال لندن در میان هرج و مرج «کتاب‌ها، نارنگی‌های کوچک و قهوه‌ی سرد» زندگی کرده و اعلام می‌کنند که «تولستوی[8] یک احمق بود.» و هم‌چنین می‌گویند: «ما خیلی خوشحالیم، این‌طور نیست؟ این‌طور نیست؟ ما کاملاً خاص و منحصربه‌فرد هستیم.»

ری خود را یک هنرمند منحصربه‌فرد می‌داند و همسر و فرزندانش خیلی به او ارادت دارند. این موضوع تا حدی به این دلیل است که داستان تقریباً به تعریف "انحصاربه‌فرد" بی‌علاقه است، زیرا هدف این است که ما کتاب را بخوانیم، الگوها را ببینیم و از آن‌ها یاد بگیریم. داستان این رمان جلو می‌رود و اشتباه ری را نشان می‌دهد. عشق و ارادت خانواده به او، اگر به اندازه‌ی کافی باشد، باعث خوشحالی‌اش می‌شود؛ در‌حالی‌که او به خوشحالی دیگران اهمیت نداده و با خود این‌گونه فکر می‌کند که این موضوع به او مربوط نمی‌شود، زیرا او به وجود و اهمیت دیگران اعتقادی ندارد.

در همین حال، همسر ری، لوسیا[9]، که او نیز هنرمند است، روی زمین استودیوی خود دراز کشیده است و به تلفنش که زنگ می‌خورد توجهی نمی‌کند، زیرا مدیر گالری او برای اطلاع دادن خبرهای خوب با او تماس می‌گیرد؛ چیزی که ری را ناراحت می‌کند. او با وجود توهین‌ها و ظلم ری، او را رها نمی‌کند و از کینه‌ی خود مراقبت می‌کند و آن را پرورش می‌دهد؛ چراکه لوسیا دهه‌ها را صرف خرابکاری در حرفه خود کرده است تا دستیاری عالی برای ری باشد؛ افتخار انتخاب شدن برای خدمت کردن به یک نابغه. خواننده همه‌ی این مسائل را در صفحات آغازین می‌خواند و در ادامه‌ی کتاب منتظر می‌شود که لوسیا این تماس را قبول کند. (او این کار را می‌کند، اگرچه اقدامی بزرگ است.)

این رمان در اواخر هفته‌ای اتفاق می‌افتد که ری از فرزندان بزرگسال، برادر، خانواده و مجموعه‌ای از دوستان خود دعوت کرده است تا برای جشن افتتاحیه اولین نمایشگاه‌اش در یک دهه‌ی گذشته حضور پیدا کنند. او می خواهد حرفه‌اش، مالکیت و بی‌توجهی به مال‌واموال و خانه‌ی بزرگ، وفاداری همسرش و تسلیم فرزندانش را به رخ بکشد. به‌سرعت مشخص می‌شود که هیچ یک از این مسائل آن‌طور نیست که ری فکر می‌کرد؛ با‌این‌وجود او هم بر رمان و هم بر افکار و رفتار همه‌ی شخصیت‌ها تسلط دارد.

لوسیا ممکن است تسلیم شود و اطاعت کند، اما به‌طور کامل نه. جاه‌طلبی و میل او هرگز کاملاً سرکوب نشده است. او علاوه‌بر موفقیت‌های حرفه‌ای‌اش، رابطه‌ای جدید با یک سیاست‌مدار جذاب و ثروتمند به نام پریا[10] را پنهان می‌کند. پتریک،[11] پسر لوسیا، در گذشته، ضربه‌ی روحی شدیدی از ناپدر‌اش خورده است و به‌وضوح حالش بد است؛ زیرا ناپدری‌اش، رفتار‌هایی بسیار خشونت‌آمیز و پرخاشگرانه با او داشته است. در یک ماشینِ کاروانِ درحال‌نابودی در باغی زندگی می‌کند و به ری اجازه می‌دهد تا شغل‌هایی که او می‌خواهد را رد کرده و برای او قلدری کند. او هم‌چنین قادر به ایجاد روابطی از هر نوع نبوده و حتی زیاد نمی‌تواند صحبت کند. بزرگترین فرزند لوسیا و ری، لیا،[12] کنیز پدرش است که از جانب خواهر سرکش‌‌تَرَش، جس،[13] با دوروتیا کازابون[14] مقایسه می‌شود.

همان‌طور که مهمانان جمع می‌شوند و لوسیا در باغ پنهان می‌شود و به معشوقش پیام می‌دهد، لیا در خانه پرسه می‌زند و از طرف پدرش جاسوسی می‌کند. جس که به ادینبورگ فرار کرده بود، اکنون دارد با شریک عاطفی‌اش بازمی‌گردد. شریک عاطفی او که به نظر می‌رسد حداقل به اندازه‌ی جس عاشق ری است، به‌طور خصوصی قصد دارد با جس صحبت کرده و او را متقاعد کند که علی‌رغم خطرات آشکار به خانه‌ی پدرش برگردد.

ری یک هیولا است و ما کتاب را تا حدودی به این امید می‌خوانیم که او به جزای اعمال خود برسد. ساختن رمانی حول محور یک هیولا خطرناک است: برخی از خوانندگان از طرف پدرسالاری آزرده خاطر خواهند شد و برخی از افراد خوش‌شانس والدین شرور را غیرقابل‌قبول می‌دانند. اخلاق‌گرایی شدید در داستان دشوار است. داستان کتاب توجه‌‌طلب این‌چنین است که خانواده‌ی ری یا در برابر توهم برتری او می‌ایستند یا آن را می‌پذیرد و این پذیرش در نظر برخی از خوانندگان همانند یک سقوط است.

ری به‌طرز وحشتناکی متقاعدکننده و مانند عنکبوت در مرکز شبکه‌ی تخریب خود نشسته است؛ تا حدی به این دلیل که ما او را از چشم قربانیان مادام‌العمرش می‌بینیم و تا حدی به این دلیل که مندلسون در روایت کردن فوق‌العاده است. شکستن سرکوب لوسیا او را دوست‌داشتنی و هم‌چنین رقت‌انگیز می‌کند و ما مشتاق فرار او، جس، پاتریک و لیا هستیم که خیلی دور شده‌اند. این رمان پرتره‌ای از هنرمندی به‌‌عنوان یک هیولا است و برای خوانندگانی که از سنت بزرگ رئالیسم طبقه‌ی متوسط داخلی منصرف نشده‌اند، کتابی زیبا و جذاب است.


منبع: گاردین


مترجم: نگار فیروزخرمی


[1]- Bourgeoisie

[2]- Victorian

[3]- Jani Austen

[4]- Gustave Flaubert

[5]- Virginia Woolf

[6]- Women’s prize

[7]- Ray Hanrahan

[8]- Tolstoy

[9]- Lucia

[10]- Priya

[11]- Patrick

[12]- Leah

[13]- Jess

[14]- Dorothea Casaubon

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

تا زمانی که یکی از ما زنده است، هردوی ما زنده هستیم. می‌فهمی؟

تا زمانی که یکی از ما زنده است، هردوی ما زنده هستیم. می‌فهمی؟

مروری بر کتاب زنگ‌ها برای که به صدا درمی‌آیند نوشته‌ی ارنست همینگوی

کدام نویسندگان مرد در خلق شخصیت‌های زن شاخص‌ترند؟

کدام نویسندگان مرد در خلق شخصیت‌های زن شاخص‌ترند؟

از تولستوی تا جان بنویل٬ نویسندگان مردی که از منظر یک زن می‌نویسند

علت این قتل چیست؟

علت این قتل چیست؟

درباره‌ی کتاب شکار کبک نوشته‌ی رضا زنگی‌آبادی

کتاب های پیشنهادی