نوبل ادبیات ۱۹۰۲

تئودور مومسن، برنده نوبل ادبیات در سال ۱۹۰۲

گروه مترجمان

پنجشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۱

تئودور مومسن برنده نوبل ادبیات 1902

تئودور مومسن[1] محقق و مورخ کلاسیک آلمانی بود که در سال 1902 برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات[2] شد. شناخته‌شده‌ترین اثر تئودور مومسن مجموعه‌ا‌ی سه جلدی به نام تاریخ روم[3] است. اگرچه نام لئو تولستوی[4] در میان برجسته‌ترین نامزدهای جایزه ذکر شده بود، کمیته‌ی نوبل نتوانست دیدگاه‌های افراطی او را بپذیرد؛ بنابراین مومسن کسی بود که جایزه را دریافت کرد و تولستوی در سال 1910 بدون دریافت مشهورترین تقدیرنامه‌ی ادبی درگذشت.

بیشترین علاقه‌ی مومسن به قوانین روم بود، اما او در سیاست معاصر نیز شرکت داشت. زمانی که بیسمارک[5] برلین را پایتخت سیاسی کرد، مومسن در سال 1886 نوشت: «آسیب وارده به دوران بیسمارک بی‌نهایت بیشتر از منافع آن است ... اطاعت یک شخصیت آلمانی از ذهن آلمانی، بدبختی‌ای بود که قابل‌جبران نیست.»[6]

«هیچ داده‌ای، حتی یک افسانه از اولین مهاجرت نژاد بشر در ایتالیا خبر نمی‌دهد؛ بلکه در دوران باستان این باور عمومی وجود داشت که در آنجا مانند هر جای دیگر، اولین جمعیت هر کشور متشکل از مردمان همان سرزمین است. بااین‌حال تصمیم در مورد منشأ نژادهای مختلف و روابط ژنتیکی آنها با اقلیم‌های مختلف به طبیعت‌گرایان واگذار می‌شود؛ از نظر تاریخی تعیین این‌که آیا قدیمی‌ترین جمعیت تأیید‌شده‌ی یک کشور مستقلند یا خود قبلاً مهاجرت کرده‌اند، نه ممکن و نه مهم است.»(در تاریخ روم، کتاب 1)

تئودور مومسن در گاردینگِ ایالت شلسویگ[7] به دنیا آمد، اما در اولدسلوی (بد اولدسلوی کنونی) _یک آب‌گرم در هلشتاین[8] در 45 کیلومتری هامبورگ[9]_ بزرگ شد. پدرش، جن مومسن، وزیر پروتستان[10] بود و مادرش، سوفی کرومبهار،[11] از آلتونا[12] آمده بود. از آن جایی که پدر و مادرش پول کافی برای فرستادن تئودور و برادرانش تیکو[13] و آگوست[14] به مدرسه نداشتند، آن‌ها تحصیلات اولیه‌ی خود را در خانه گذراندند. پدر مومسن پسرانش را به خواندن آثار کلاسیک آلمانی، متون لاتین و کتاب‌های نویسندگانی مانند ویکتور هوگو[15]، بایرون[16] و ویلیام شکسپیر[17] تشویق می‌کرد. مومسن تنها تحصیلات رسمی خود را در دبیرستان مسیحی در آلتونا گذراند؛ جایی که با رمانتیسیسم ادبی ارتباط برقرار کرد و به یک لیبرال رادیکال تبدیل شد.

مومسن در شهر کیل[18] فیلولوژی[19] و فقه خواند و در سال 1843 در آزمون دولتی وکالت قبول شد. در این سال‌ها او مجموعه‌شعری به نام کتاب ترانه‌ی سه دوست[20] را به همراه برادرش تیکو و تئودور استورم[21] منتشر کرد. اشعار مومسن از سال 1836 تا سال 1837 دوران عدم تعهد او به مسیحیت لوتری[22] اجدادش را نشان می‌دهد: «اول من یک مسیحی بودم / سپس یک دئیست[23] / سپس یک آتئیست[24]» بعداً او اعلام کرد که «هومو منیم کلیسایی[25]» است. پس از فارغ‌التحصیلی از کیل، او یک سال به‌عنوان معلم در یک مدرسه‌ی شبانه‌روزی در آلتونا کار کرد. مومسن از سال 1844 تا 1847 مطالعات باستان‌شناسی‌اش را در ایتالیا دنبال کرد؛ جایی که هدف او یافتن و جمع‌آوری‌ کتبیه‌های لاتین منتشرنشده بود. در سال 1848 او در دانشگاه لایپزیگ[26] مُدرس رشته‌ی حقوق شد، اما در سال 1852 به دلیل شرکت در قیامی در زاکسن[27] از سمت خود برکنار شد. در طول انقلاب 1848 او سردبیر یک روزنامه‌ی لیبرال به نام روزنامه شلسویگ-هولشتاین[28] بود.

اگرچه مومسن مدرس بدی بود، اما به‌عنوان استاد حقوق روم در دانشگاه زوریخ[29] منصوب شد؛ جایی که در مورد قانون اساسی و حقوق جزایی روم نوشت. او سپس از سال 1854 تا 1858 به‌عنوان استاد حقوق روم در برسلاو[30] در پروس[31] کار کرد و پس از آن تا زمان مرگش به‌عنوان استاد تاریخ باستان در برلین خدمت می‌کرد. او در طول اقامت طولانی خود در رم  به غذاهای  ایتالیایی به‌ویژه پاستا خو گرفت. در سن 41 سالگی با ماری ریمر[32]، فرزند بیست و سه ساله‌ی ناشر لایپزیک ازدواج کرد. آن‌ها سرانجام صاحب شانزده فرزند شدند که دوازده نفر از آن‌ها بیش از والدین خود عمر کردند

مومسن از همان سال‌های اولیه‌ی زندگی خود، رویای اتحاد آلمان را در سر داشت. مجلس ملی باید آلمان را دوباره متحد کند و دولتی ایجاد کند که هر آلمانی از آن اطاعت کند و هر بیگانه‌ای در مقابل آن بلرزد. برای رسیدن به این هدف، هر وسیله‌ای از جمله زور موجه خواهد بود.[33] مومسن به‌عنوان عضو حزب مترقی در پارلمان ایالتی پروس از سال 1863 تا سال 1866 و مجدداً از سال 1873 تا سال 1879 خدمت کرد. پس از اتحاد آلمان، مومسن عضو پارلمان امپراتوری آلمان شد و در مخالفت با صدراعظم اتو فون بیسمارک[34](1815 –1898) که گفته بود تنها یک دولت کاملاً آماده می‌تواند تجمل یک دولت لیبرال را مجاز کند، می‌خواست وحدت ملی را با آزادی ترکیب کند؛ ترکیبی از وحدت و آزادی، حتی اگر پروس[35] بزرگتر کابینه‌ی بیسمارک را تقویت کند. اگرچه مومسن از حامیان سرسخت روند اتحاد بود، اما عوارض جانبی آن یعنی تمرکزگرایی بوروکراتیک، اطاعت غیرانتقادی و ذهنیت برده‌ی آلمانی را نپذیرفت. مخالفان الحاق، رهبران حزب مترقی را متهم کردند که می‌خواهند ادعاهای شلزویگ-هولشتاینرها را برای خودمختاری قربانی هژمونی[36] پروس کنند. مامسن در سال 1882 به اتهام تهمت زدن به بیسمارک در یک سخنرانی انتخاباتی محاکمه و تبرئه شد. نیویورک تایمز[37] در تاریخ 19 نوامبر 1882 گزارش کرد: «محاکمه‌ی بزرگ‌ترین مورخان زنده به دست بزرگترین دولتمردان زنده رسوایی‌ای است که به‌ندرت بر بزرگی آن تأثیر می‌گذارد.» درنتیجه‌ی این درام سیاسی، مومسن از زندگی عمومی بازنشسته شد.

مومسن در کتاب هم‌چنین سخنی درباره‌ی یهودیت ما[38] می‌نویسد: «بی‌تردید، همان‌طور که یهودیان در امپراتوری روم عنصری بودند که ملت‌ها را از بین بردند، اکنون نیز عنصری هستند که قبیله‌گرایی را در آلمان از بین می‌برند. ما باید خوشحال باشیم که در پایتخت آلمان، جایی که این قبایل بیش از جاهای دیگر گرد هم آمده‌اند، یهودیان موقعیت رشک‌برانگیزی را اشغال کرده‌اند. من هیچ ایرادی در این واقعیت نمی‌بینم که یهودیان برای قرن‌ها به‌طور مؤثر این کار را انجام می‌دهند»[39] مومسن به فرد یهودی‌ستیزی که در همکارانش بسیار آشکار بود، حمله کرد. هاینریش فون تریتشکه[40]، ملی‌گرا، محقق و روزنامه‌نگار محافظه‌کار، در سال 1879 مطالعه‌ای درباره‌ی جنبش‌های یهودستیزی منتشر کرد و از یهودی‌ستیزی نهفته در روح ملی آلمانیان و هم‌چنین از تأثیرات خارجی دفاع کرد. سال بعد مومسن و بیش از هفتاد شخصیتی بانفوذ به تحریکات یهودستیزی اعتراض کردند. او نوشت که یهودیان آلمانی هستند و نفرت نژادپرستانه دیر یا زود پایان خواهد یافت و نه‌تنها مسائل مذهبی به حالت عادی بازخواهد گشت، بلکه احترام واقعی برای تمایز فرهنگ یهودی وجود خواهد داشت.

مومسن تعداد زیادی متون نوشت؛ بیش از 1000 مدخل در کتاب‌شناسی نوشته‌های او وجود دارد که به همت کارل زانگمایستر[41] و امیل جاکوبز[42] در سال 1905 گردآوری شده است. فرانسیس جان هاورفیلد[43] مورخ و باستان‌شناس بریتانیایی می‌گوید: «مغز او زنده و تخیلاتش بیدار بود؛ اما همراه با این خلق‌وخوی پرشور و عصبی، او اَشکال بسیار متفاوتی از نبوغ را با هم ترکیب کرد که ظرفیت بی‌پایانی برای تحمل درد است. کنترل او بر جزئیات و استعداد او برای سخت‌گیری عالی بود.»[44]

معمولاً حوالی ساعت پنج از خواب بیدار می‌شد و در طول روز می‌خواند، تحقیق می‌کرد، می‌نوشت و تدریس می‌کرد. استعداد مومسن به تحقیقات علمی اختصاص داشت و دانش عمیق او از علومِ مکمل در مطالعات تاریخی بی‌نظیر بود. او که شخصیتی تأثیرگذار بود، توانست قرار ملاقات‌های دانشجویی موردعلاقه‌ی خود را نیز در دانشگاه ترتیب دهد. مورخان رومی که با او مخالف بودند _مانند کارل جولیوس بلوچ[45]_ مجبور به مهاجرت شدند.[46] او از سال 1873 تا 1895 دبیر دائمی آکادمی علوم و هنرهای پروس[47] بود. مومسن در سال 1853 مجموعه‌ی کتیبه‌های لاتین[48] را تشکیل داد؛ پروژه‌ای که هنوز ادامه دارد و به ویرایش بناهای تاریخی آلمان[49] کمک کرده است. به‌علاوه،  مومسن شخصاً چندین جلد از متون قدیمی را ویرایش کرده است.

در سال‌های بعد، بینایی مومسن دچار مشکل شد و کم‌کم از بین رفت؛ زیرا بیماری همسرش او را بسیار ناراحت و متأثر کرده بود. او که عمیقاً از رایش نو[50] ناامید شده بود، در سال 1893 به دامادش نوشت: «به‌طور جدی صحبت می‌کنم. آنچه مرا [از آلمان] دور کرد، ناامیدی من از وضعیت عمومی و اخلاقی بود.»[51]. مومسن با پیروی از رسم مد قدیمی اساتید آلمانی، موهایش را تا شانه بلند کرد. هنگامی که او در سال 1886 از آکسفورد بازدید کرد، وارد فاولر[52] را ملاقات کرد که بعداها مومسن را این‌‌گونه خطاب کرد: «او درخشنده‌ترین چشمان سیاهی که من تابه‌حال در یک انسان دیده‌ام را داشت. درخشش آن چشمانی که در این لحظه می‌توانم ببینم و هر کسی که آن‌ها را دیده است، هرگز نمی‌تواند فراموششان کند.»[53]

او با نگاهی به زندگی خود در هشتادسالگی احساس کرد که با وجود تمام دستاوردهایش، یک شکست‌خورده است. مومسن یک سال قبل از مرگش به دوستش لوجو برتانو[54] گفت: «بیسمارک کمر ملت را شکسته است.»[55] جایزه‌ی نوبل از طرف او از جانب سفیر آلمان در استکهلم پذیرفته شد و خود مومسن به دلیل سن بالا نتوانست به سوئد سفر کند. مومسن در 1 نوامبر 1903 در شارلوتنبورگ[56] درگذشت.

سه جلد اول مومسن از مجموعه‌ی تاریخ رم که با سبکی قوی و پرجنب‌وجوش نوشته شده بود، جمهوری روم را از مبدأ تا چهل‌و‌شش سال قبل از میلاد در بر می‌گرفت. مطالعه‌ی این کتاب برای خوانندگانش نافرجام ماند، چراکه وقتی او درگذشت جلد چهارم هنوز ناتمام بود. نیکلاس موری باتلر  یک بار شنید که مومسن می‌گوید تصمیم خود را در مورد این‌که چه چیزی باعث فروپاشی امپراتوری روم شد، نگرفته است؛ با‌این‌حال این اثر باعث تحسین مومسن در سراسر اروپا شد، اما او هم‌چنین به روزنامه‌نویسی متهم شد: وارونه کردن وضعیت واقعی امور. کتاب تاریخ او هم‌چنین به دلیل نداشتن یادداشت‌ها و ارجاعات مورد انتقاد قرار گرفت، اگرچه برای عموم خوانندگان نوشته شده بود. مومسن در این کار و سایر آثارش به‌طرزی جسورانه شباهتی بین دوران مدرن و روم باستان ترسیم کرد. مومسن در این اثر و سایر آثارش به طور جسورانه شباهت‌هایی را بین دوران مدرن و روم باستان ترسیم می‌کند. اگون فریدل[57] در کتاب بررسی فرهنگی اخبار[58] درمی‌یابد که به دست مومسن، کراسوس[59] به شیوه‌ی لویی فیلیپ[60] به یک سفته‌‌باز[61] تبدیل می‌شود، برادران گراکوس[62] رهبران سوسیالیست هستند، گالی‌ها[63] هندی هستند و... .

مومسن هرگز قسمت چهارم را منتشر نکرد، تا حدی به این دلیل که او نمی‌توانست داستان بشریت تحت حاکمیت امپراتوری را بنویسد، با احساس جمهوری‌خواهانه‌ی لیبرال بیگانه بود، مسائل سیاسی معاصر موضوعات مهم قانون اساسی را که او در طول زندگی به آن توجه داشت، ارائه نکرد و برای او غیرممکن بود که تاریخ خود را بدون انجام کار بر روی منابع کتبی تکمیل کند. او در آوریل 1882 از ناپل به همسرش نوشت: «الان می‌دانم، افسوس که چقدر کم می‌دانم و غرور الهی مرا رها کرده است. خونسردی الهی که در آن من هنوز می‌توانم به چیزی برسم، جایگزین ضعیفی است.»[64] و گفته شده است که موضوع مهم احتمالاً موضع منفی او نسبت به مسحیت بوده است.  مومسن به‌عنوان بخشی از مسئولیت‌های تدریس خود در دانشگاه برلین[65] چندین سخنرانی در مورد تاریخ رم در زمان امپراتورها ارائه کرد. نسخه‌ی خطی جلد نهایی در سال 1880 در آتش‌سوزی از بین رفت.

یادداشت‌هایی که به همت دو تن از شاگردان مومسن در مورد سخنرانی‌های او بین سال‌های 1863 و 1886 گردآوری شد، بعداً به‌عنوان تاریخ روم در زمان امپراتوران[66] جمع‌آوری شد تا دیدگاهی از تفسیر مومسن از عصر امپراتوری را ارائه کند. این کتاب که در سال 1992 منتشر و یک کشف فوق‌العاده تلقی شد. مومسن انحطاط رنگارنگ گیبون[67] به نام سقوط امپراتوری روم[68] را تحسین می‌کرد، اما رویکرد او به این دوره متفاوت بود؛ شخصیت‌های فردی جایگاه اصلی در اندیشه‌ی او داشتند. به گفته‌ی مومسن به‌جز چند استثناء، تمام امپراتورها از وسپاسیان[69] تا دیوکلتیان[70] بی‌اثر و به‌طرز وحشتناکی متوسط ​​بودند.

برگزیده‌ی آثار او به شرح زیر است.

  • کتاب ترانه‌ی سه دوست، 1843 (با تیکو مومسن و تئودور استورم)[71]
  • سوئیس در زمان رومیان، 1853[72]
  • تاریخ روم، 1854-56 (3 جلد)[73]
  • مجموعه کتیبه‌های لاتین 1867-1959 (ویرایش، 16 جلد؛ 15 جلد در زمان حیات مومسن منتشر شد که پنج جلد آن را او گردآوری کرد)[74]
  • هضم‌شده، 1866-70[75]
  • قانون اساسی روم، 1871-1888 (ویرایش)[76]
  • دخمه‌های رم: سخنرانی 1871[77]
  • هم‌چنین سخنی در مورد یهودیت ما، 1880[78]
  • استان‌ها از سزار تا دیوکلتیان، 1885 (جلد 5 تاریخ روم)[79]
  • حقوق جزایی رومی، 1899 (ویرایش)[80]
  • کتاب تئودوسیان شانزدهم با قوانین اساسی سیرموندی، 1904 (ویرایش با پل ام. مایر)[81]
  • سخنرانی‌ها و مقالات، 1905 (ویرایش او. هیرشفلد)[82]
  • رم از زمان‌های قدیم تا چهل‌وچهار سال قبل از میلاد 1907 (تدوین شده توسط ر. ف. پنل)[83]
  • مطالعات قرون وسطی و رنسانس، 1959 (ویرایشگر یوجین اف رایس، جونیور)[84]
  • تاریخ امپراتوری روم، 1992 (ویرایش باربارا و الکساندر دیمانت)[85]
  • زندگی امپراتوری و نامه های قرن یازدهم، 2000 (توسط تئودور مومسن، و همکاران)[86]

منبع: Authorscalendar


مترجم: نگار فیروزخرمی


[1]- Theodor Mommsen

[2]- Nobel Prize for Literature

[3]- Römische Geschichte (3 vols. 1854-56)

[4]- Leo Tolstoy

[5]- Bismarck

[6]- (The Proud Tower: A Portrait of the World Before the War, 1890-1914 by Barbara Tuchman, 1996 p. 344)

[7]- Garding, Schleswig

[8]- Holstein

[9]- Hamburg

[10]- Protestant یک پروتستان پیرو هر یک از اجسام مسیحی است که در جریان اصلاحات از کلیسای رم جدا شده‌اند، یا هر گروهی که از نسل آنها آمده است. در دوران اصلاحات، اصطلاح پروتستان به‌ندرت در خارج از سیاست آلمان استفاده می‌شد.

[11]- Sophie Krumbhaar

[12]- Altona

[13]- Tycho

[14]- August

[15]- Victor Hugo

[16]- Byron

[17]- William Shakespeare

[18]- Kiel

[19]- philology شاخه‌ای از دانش که به ساختار، توسعه‌ی تاریخی و روابط یک زبان یا زبان‌ها می‌پردازد.

[20]- Liederbuch dreier Freunde

[21]- Theodor Storm

[22]- Lutheran Christianity

[23]- deist

[24]- atheist

[25]- homo minime ecclesiasticus

[26]- Leipzig University

[27]- Saxony

[28]- Schleswig-Holsteinische Zeitung

[29]- University of Zurich

[30]- Breslau

[31]- Prussia

[32]- Marie Reimer

[33]- (The Mind of Germany: The Education of Nation by Hans Kohn, 1960, pp. 183-184)

[34]- Otto von Bismarck

[35]- Prussia منطقه‌ی تاریخی شمال آلمان، در دریای بالتیک.

[36]- hegemony رهبری یا تسلط، به ویژه توسط یک دولت یا گروه اجتماعی بر دیگران.

[37]- The New York Times

[38]- Auch ein Wort über unser Judenthum (1880)

[39]- (The Invention of the Jewish People by Shlomo Sand, 2020, p. 86)

[40]- Heinrich von Treitschke

[41]- Karl Zangemeister

[42]- Emil Jacobs

[43]- Francis John Haverfield

[44]- ('Theodor Mommsen' by F. Haverfield, in The English Historical Review, edited by L. Poole, Volume XIX, 1904, p. 81)

[45]- Karl Julius Beloch (1854-1929)

[46]- ('Mommsen, Rome and the German Kaiserreich' by Thomas Wiedemann, in A History of Rome under the Emperors by Theodor Mommsen, edited, with the additional of a new chapter, by Thomas Wiedemann, 1992, p. 39)

[47]- Prussian Academy of Arts and Sciences

[48]- Corpus Inscriptionum Latinarum

[49]- Monumenta Germaniae Historica

[50]- New Reich

[51]- (The Mind of Germany: The Education of  Nation by Hans Kohn, 1960, p. 185)

[52]- W. Warde Fowler

[53]- ('Theodor Mommsen: His Life and Work' by W. Warde Fowler, in History, Vol. 2, No. 3, July-September 1913, p. 129)

[54]- Lujo Bretano

[55]- (The Cultivation of Hatred: The Bourgeois Experience: Victoria to Freud by Peter Gay, 1993, p. 265)

[56]- Charlottenburg

[57]- Egon Friedell

[58]- Die Kulturgeschichte der Neuzeit (1927-31)

[59]- Crassus

[60]- Louis Philippe

[61]- شخصی که به امید کسب سود در سهام، املاک یا سایر سرمایه‌گذاری‌ها سرمایه‌گذاری می‌کند.

[62]- Gracchus

[63]- Gallians

[64]- ('Introduction' by Alexander Demandt, in A History of Rome under the Emperors by Theodor Mommsen, edited, with the additional of a new chapter, by Thomas Wiedemann, 1992, p. 4)

[65]- Berlin University

[66]- A History of Rome Under the Emperors

[67]- Gibbon

[68]- Decline and Fall of the Roman Empire

[69]- Vespasian

[70]- Diocletian

[71]- Liederbuch dreier Freunde, 1843 (with Tycho Mommsen and Theodor Storm)

[72]- Die Schweitz in römischer Zeit, 1853

[73]- Römische Geschichte, 1854-56 (3 vols.) - History of Rome (4 vols., tr. William P. Dickson, 1862-75) / History of Rome: An Account of Events and Persons from the Conquest of Carthage to the End of the Republic (a new edition by Dero A. Saunders and John C. Collins, 1958; published originally in 1854, 1855, 1856 and translated by W.P. Dickson)

[74]- Corpus Inscriptionum Latinarum, 1867-1959 (ed., 16 vols.; 15 volumes came out in Mommsen's lifetime, five of which he compiled)

[75]- Digesta, 1866-70 (ed., 2 vols.)

[76]- Römisches Staatsrecht, 1871-1888 (ed.)

[77]- 'Die Katakomben Roms: Vortrag', 1871 - 'The Roman Catacombs'  (in The Contemporary Review, vol. XVII, 1871)

[78]- Auch ein Wort über unser Judenthum, 1880

[79]- Die Provinzen Von Caesar Bis Diocletian, 1885 (vol. 5 of The History of Rome) - The Provinces of the Roman Empire (2 vols., tr. William P. Dickson, 1886)

[80]- Römisches Strafrecht, 1899 (ed.)

[81]- Theodosiani Libri XVI cum Constitutionibus Sirmondianis, 1904 (ed. with Paul M. Meyer)

[82]- Reden und Aufsätze, 1905 (ed. O. Hirshfeld)

[83]- Rome From the Earliest Times to 44 B.C., 1907 (compiled by R.F. Pennell)

[84]- Medieval and Renaissance Studies, 1959 (ed. Eugene F. Rice, Jr.)

[85]- Römische Kaisergeschichte, 1992 (ed.  Barbara and Alexander Demandt) - A History of Rome Under the Emperors (introduction by Thomas Wiedemann, English translation by Clare Krojzl, edited by Barbara and Alexander Demandt, 1992)

[86]- Imperial Lives and Letters of the Eleventh Century, 2000 (by Theodor Mommsen, et al.)

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

نوبل ادبیات ۱۹۰۳

نوبل ادبیات ۱۹۰۳

بیورنستی یرنه بیورنسون، برنده نوبل ادبیات در سال ۱۹۰۳

تاریخچه‌ی نوبل ادبیات

تاریخچه‌ی نوبل ادبیات

تاریخچه‌ی نوبل ادبیات چیست و به چه کسانی اهدا می‌شود؟

نوبل ادبیات ۲۰۱۶

نوبل ادبیات ۲۰۱۶

باب دیلن، برنده نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۶

کتاب های پیشنهادی