
کتاب تئوری رها کردن[1] اثر مل رابینز[2]، رویکردی عملی و امروزی برای برخورد با اطرافیان، تعارضها و تمایل ما به کنترل همهچیز در زندگی و اطرافمان است. هستهی اصلی کتاب حول دو واژهی ساده اما قدرتمند میچرخد: «رها کن». این نظریه به ما میگوید که دیگر نباید سعی کنیم احساسات، رفتار یا تصمیمهای دیگران را تغییر دهیم. نتیجهی این رویکرد، بازپسگیری قدرت درونی، ذهنی آرام و حال روحی متعادل است.
در این نمایش منحصربهفرد، تنها بازیگر اصلی خود نویسندهی کتاب، مل رابینز است که تجربیات شخصیاش را از بهکارگیری رویکرد «رها کن» در زندگی خودش به اشتراک میگذارد. کسانی که با درمان شناختی-رفتاری[3](CBT) آشنایی دارند، میدانند که این رویکرد محدود به شخصیتهای خاص یا منحصربهفرد نیست، و همینطور این کتاب نیز برای هر خوانندهای آموزنده است؛ چراکه همهی ما در مواجهه با فشارهای بیرونی یا تلاش برای برآوردهکردن انتظارات دیگران، خود را مانند یک شخصیت درگیر در یک داستان مییابیم. مل در سراسر کتاب دربارهی این موضوع صحبت میکند و داستانهایی از زندگی روزمرهاش نقل میکند، از جمله داستانی که برای اولینبار ایدهی «رها کن»را به ذهنش آورد. موضوع اصلی کتاب به نظر میرسد دربارهی درگیری فرد با جهان و با خود باشد؛ بهویژه ناتوانی در پذیرش این واقعیت که ما هرگز نمیتوانیم دیگران را کنترل کنیم، و اینکه باید انرژیمان را صرف رها کردن این نیاز کنیم که بخواهیم کنترل کنیم دیگران چطور زندگی میکنند.
سؤال اصلیای که رابینز مطرح میکند این است:
تصور کن اگر دست از مدیریت کردن دیگران برداری و اجازه بدهی آنها خودشان باشند، چه میشود؟
این پرسش ذهن خواننده را بیدار میکند و او را وادار میسازد تا دربارهی زندگی خودش و زمانی که صرف تلاش برای تغییر دیگران کرده، بیندیشد.
موضوعات اصلی کتاب شامل پذیرش و رهاسازی[4]، قدرت رشد فردی و پذیرش خود[5] هستند.
در اینجا، رابینز به برخی نظریههای روانشناختی مانند رواقیگری[6] و آموزههای بودایی[7] اشاره میکند و توضیح میدهد که چگونه این نوع نگرش میتواند بهطور بنیادین باعث بهبود سلامت روان و حال خوب درونی ما شود.
تجربه خواندن کتاب تئوری رها کردن
این کتاب مثل نسیم تازهای بود که دقیقاً همانچیزی را به من داد که به آن نیاز داشتم؛ انگار کسی افکاری را که در سر داشتم و همیشه میخواستم به زبان بیاورم، نوشته باشد. وقتی صفحات کتاب را ورق میزدم و به مطالعهام ادامه میدادم، کمکم حس آرامش پیدا میکردم، بهویژه زمانی که رابینز مطالعات موردی و لحظههای کشف و شهود خودش را با خواننده در میان میگذاشت. لحن مهربان و صمیمیاش باعث شد حس کنم مثل دو دوستی هستیم که دربارهی هماتاقیمان صحبت میکنیم؛ همان کسی که همیشه خودش را موظف میداند به همهی احساسات دیگران پاسخ دهد. یکی از بخشهایی که خیلی به دلم نشست و احساس کردم حرف دل خودم است، جایی بود که رابینز گفت در یک سفر دوستانه جا مانده بود. من هم آن موقعیت را تجربه کردهام: درونم فریاد میزدم و از خودم میپرسیدم چرا من انتخاب نشدم؟ چه حرفی زدم یا چه اشتباهی مرتکب شدم؟ دنبال توضیحی میگشتم.
اما رابینز بهشیوهای زیبا تو را به یک درک قدرتمند هدایت میکند: بیشتر نگرانیهایی که دربارهی دیگران داریم، ربطی به ما ندارند. همانطور که او توضیح میدهد: «هر چه بیشتر تلاش کنی کنترل کنی که دیگران چه فکر میکنند، چه احساسی دارند یا چه کاری انجام میدهند، بیشتر شادیات را نابود میکنی.»
اجازه دهید ابتدا بگویم آنچه در مورد این کتاب برای من برجسته بود این است که رابینز تنها به معرفی این تفکر اکتفا نکرد، بلکه بهطور کامل به بررسی نحوه بهکارگیری نظریهی «رها کن» در تعاملات ما با دیگران و حتی خودمان پرداخت. هنگام مطالعهی بخشی که میگفت: «رها کن»، در ابتدا این مفهوم برایم چالشبرانگیز بود و رها کردن کنترل حس عجیبی داشت. اما بهسرعت به یاد آوردم که این کار چه میزان به من آرامش بخشید دیگر مجبور نبودم همه را وادار کنم که طبق خواستههای من رفتار کنند یا بخواهم رویدادهایی را کنترل و مدیریت بکنم که ارتباط مستقیمی با من ندارند.
این مهمترین چیزی است که کشف کردهام: قدرت واقعی در تغییر دادن دیگران نیست، بلکه در یادگیری این است که نخواهی دنیا را تغییر دهی. همین ایده به تنهایی به من کمک کرده که نسبت به خودم بردبارتر باشم. مثلاً وقتی کسی در محل کار ایدههایم را نادیده میگیرد یا وقتی دوستی من را به جایی دعوت نمیکند، به جای اینکه مدام فکر کنم و ناراحت شوم، حالا به خودم یادآوری میکنم: رها کن، بگذار اینطور باشند. و این حس آزادیبخش است. دیگر این لحظات را نشانهی شکست شخصی یا کمارزشی ذاتی نمیدانم و ذهنم را درگیرشان نمیکنم.
نقاط قوت کتاب تئوری رها کردن
جالب اینجاست که نقطه قوت اصلی نظریهی «رها کن» در سادگی آن نهفته است. به نظر من، رابینز بهطرز فوقالعادهای توانسته مفاهیم پیچیده روانشناسی و فلسفه را به زبان ساده و قابلفهم بیان کند. عبارت «رها کن» شاید خیلی ساده به نظر برسد، اما رابینز با آوردن مثالها، داستانها و حقایق واقعی، کاری کرده که این نظریه برای همه قابل اجرا باشد.
داستانهایی که در کتاب مطرح میکند باعث میشود خواننده احساس نزدیکی و ارتباط شخصی با کتاب داشته باشد. این داستانها واقعی و صادقانهاند، مواردی که در عملی کردن هر نظریهای بسیار مهم است. رابینز از بیان مشکلات شخصی خودش هم ابایی ندارد، مثلاً اینکه خودش هم گاهی دوست دارد همیشه کنترل اوضاع را در دست داشته باشد؛ همین موضوع باعث میشود آموزههایش باورپذیرتر و انسانیتر باشند. همانطور که خودش گفته: «من تلاش میکردم همه را درست کنم، خلق و خویشان را مدیریت کنم و رفتارشان را پیشبینی کنم، اما تنها چیزی که در نهایت به دست آوردم استرس بود.»
یکی دیگر از چیزهایی که در کتاب دوست داشتم، ساختار منظم آن بود. رابینز فقط نظریهی «رها کن» را مطرح نمیکند به این امید که خود خواننده معنایش را حدس زده یا پیدا کند، بلکه روشها و مثالهای مشخصی را هم ارائه میدهد که نشان میدهد چطور میتوان این نظریه را وارد زندگی روزمره کرد.
از سوی دیگر، منابع علمی و فلسفیای که رابینز به آنها استناد میکند، معتبر و اندیشمندانه هستند و خواننده را به تفکر وامیدارند. او توانسته بین رها کردن، فلسفهی رواقیگری، بودیسم، و علوم مدرن ارتباط برقرار کند. این یعنی رها کردن، مفهومی نو و زودگذر نیست، بلکه ریشهای کهن دارد و هدف آن کمک به بهبود سلامت روانی و احساسی است. این نظریه فقط یک مُد جدید نیست، بلکه روشی مؤثر برای رسیدن به آرامش و تعادل ذهنی است.
نقاط ضعف کتاب تئوری رها کردن
کتاب تئوری رها کردن واقعاً کتاب فوقالعادهای است، اما بعضی بخشها اضافه به نظر میرسیدند و کمی تکراری بودند. گاهی رابینز هرازگاهی همان مفهوم اصلی کتاب را تکرار میکند که با اینکه ممکن است برای برخی مفید باشد، اما در برخی جاها خستهکننده به نظر میرسد. البته دلیلش را میفهمم؛ چون اگر این نظریه را واقعاً به عنوان راهنما بپذیرید، قطعا میتواند زندگیتان را تغییر دهد. با این حال، به نظر میرسد که با حذف چند صفحه، کتاب روانتر و منسجمتر میشد.
علاوه بر این، اگرچه کتاب پر از اطلاعات دربارهی نویسنده است، برای برخی خوانندگان ممکن است تجربیات شخصی رابینز بیش از حد باشد. با اینکه همین صدا و تجربههای شخصی باعث باورپذیرتر شدن توصیههای او شده، اما گاهی دلم میخواست دیدگاههای افراد دیگر را هم بیشتر ببینم. در برخی بخشها، داستانهای شخصی رابینز آنقدر پررنگ میشوند که کاربرد عملی نظریه را زیر سایه میبرند یا از توجه به آن کم میکنند.
افکار نهایی کتاب تئوری رها کردن
با این حال، اینها نقصهای کوچکی هستند در یک کتاب بسیار الهامبخش، و دقیقاً همین است که کتاب تئوری رها کردن را ارزشمند میکند. این کتاب توانمندکننده است. رابینز خواننده را به چالش میکشد تا به نگرش خود نسبت به دنیا، دیگران و خودش فکر کند. پیام کتاب روشن است: ما آنقدر درگیر آدمها و موقعیتهایی هستیم که کنترلشان دست ما نیست، که فراموش میکنیم تنها چیزی که واقعاً در کنترل ماست، واکنش خودمان، تصمیماتی که میگیریم، و آرامشی است که درون خودمان میسازیم.
به هرکسی که با فشارها و نظرات دیگران دستوپنجه نرم میکند پیشنهاد میکنم این کتاب را بخواند. مفاهیمی پایهای دربارهی رشد شخصی در آن بیان شدهاند، بدون اینکه صرفاً نکات انگیزشی سطحی باشند. این نظریه، نه بیتوجهی به هدفگذاری است، نه شانه خالی کردن از مسئولیت؛ بلکه دربارهی این است که افکار منفی و غیرضروری دربارهی دیگران را رها کنیم.
پیشنهاد من
اگر از کتاب تئوری رها کردن لذت بردید، خواندن این کتابها را هم به شما پیشنهاد میکنم:
کتاب هنر ظریف بیخیالی[8] اثر مارک منسن[9] — برای دیدگاه مشابهی در مورد رها کردن چیزهایی که به دردتان نمیخورند.
کتاب پذیرش رادیکال[10] اثر تارا براچ[11] — برای درک عمیقتر از پذیرش زندگی همانطور که هست.
کتاب موهبت کامل نبودن[12] اثر برنه براون[13] — برای سفری به سوی خودپذیری و رها کردن کمالگرایی.
کتاب عادتهای اتمی[14] اثر جیمز کلیر[15] — اگر میخواهید عادتهای مثبتی بسازید که از روند تحول و رشدتان حمایت کنند.
پس بیایید جمعبندی کنیم: اگر از دخالت دیگران در زندگیتان خسته شدهاید و میخواهید سلامت روان و شادیتان را پس بگیرید، کتاب تئوری رها کردن واقعاً ارزش خواندن دارد. دفعهی بعد که خواستید رفتار عجیب کسی را قضاوت کنید، با خودتان بگویید: رها کن.
به تغییر انرژیتان توجه کنید. شاید فوراً اثرش را نبینید، اما باور کنید، بهمحض اینکه شروع کنید، یکی از بهترین تصمیمهای زندگیتان خواهد بود.
قدم بعدی شما؟ این کتاب را باز کرده و شروع به رهایی خودتان کنید. از میزان احساس سبکی و آزادیای که تجربه میکنید، شگفتزده خواهید شد.
منبع: vocal.media
مترجم: نگار فیروزخرمی
[1]- The Let Them Theory
[2]- Mel Robbins
[3]- Cognitive Behavioral Therapy: درمان شناختی-رفتاری نوعی رواندرمانی است که هدف آن کاهش علائم اختلالات مختلف روانی، بهویژه افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه و اختلالات اضطرابی است. (منبع: ویکیپدیای انگلیسی)
[4]- surrender
[5]- self-acceptance
[6]- Stoicism: رواقیگری شاخهای از فلسفه اخلاق شخصی است مبتنی بر سیستم منطق و مشاهده ادراکات جهان طبیعی. براساس آموزههای این فلسفه انسانها به عنوان موجودات اجتماعی میبایست راه رسیدن به خوشروانی (خوشبختی، یا نعمت) را پیدا کنند و به حالت رهایی از رنج برسند - با این پیش فرض که میل به لذت یا ترس از درد باعث افراط و تفریط در زندگی آنها نگردد. (منبع: ویکیپدیای فارسی)
[7]- Buddhism
[8]- The Subtle Art of Not Giving a F*ck
[9]- Mark Manson
[10]- Radical Acceptance
[11]- Tara Brach
[12]- The Gifts of Imperfection
[13]- Brené Brown
[14]- Atomic Habits
[15]- James Clear
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.