
در کتاب بار دیگر شهری که دوست می داشتم، روایت عشقی را میخوانیم که از کودکی شروع شده و در حال قد کشیدن است. پسری که علاقهمند به هلیا، همبازی دوران کودکی خویش، است. عشقی دوطرفه که با مخالفت پدر هلیا روبهرو شده است. پدر هلیا معتقد است که پسر کشاورز با دختر خان حق ازدواج ندارد. آنها تصمیم به فرار میگیرند و به ساحل چمخاله میروند. هلیا مدتی بعد سختی زندگی را تاب نمیآورد و به زادگاهش برمیگردد. پسر نیز یک بار پیش خانواده برمیگردد. مادرش از میان رفته است و پدر نیز او را طرد کرده است. به چمخاله برمیگردد و طی این سالها نامههایی به هلیا میفرستد و یا از خاطراتش با هلیا مینویسد که مخاطب خوانندهی این نامههاست. سپس بعد از یازده سال دوباره به شهری که دوستش دارد قدم میگذارد.
درباره این کتاب
کتاب بار دیگر شهری که دوستش می داشتم اثری است پر از استعاره. اثر بیشتر از اینکه به روایت منسجم یک داستان بپردازد، به زبان ادبی و هنری روایت پرداخته است. مخاطبان کتاب به دو گروه کلی تقسیم میشوند: گروه اول کسانی هستند که زبان ادبی کتاب را تحسین کردهاند اما مبهم بودن روند داستان و خطی نبودن اثر موجب انتقاد آنها از کتاب شده است و گروه دوم کسانیاند که مفهوم عمیق جملات به قدری برایشان جذاب بوده که بارها و بارها کتاب را خواندهاند.
راوی ما را همراه عشقی بیسرانجام با زیباترین کنایهها و استعارات میکند. توصیفاتش از جزئیات زندگی مردم گرفته تا جنگلهای شمال، خواننده را از ژرفای احساس خود مطلع میکند. جملات به یکدیگر پیوستهاند اما خبر از زمان و مکان متفاوتی میدهند. راوی ما را در سه زمان گذشته، حال و آینده حرکت میدهد که این نکته ممکن است برای مخاطب جالب واقع شود.
مخاطب کتاب کیست؟
کسانی که علاقهمندند مفاهیم غربت و ناکامی و نرسیدن را در روایتی ادبی و زبانی استعاری دنبال کنند. افرادی که به دنبال داستانی با اتفاقات خطی نیستند بلکه ابهام زمان و مکان و اتفاقات برایشان جالب است و دوستدار متون آرام و تأملبرانگیز هستند.
درباره نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی زادهی ۱۴ فروردین ۱۳۱۵ در تهران است. او علاوه بر داستاننویسی در زمینههای دیگری مانند فیلمسازی، روزنامهنگاری، ترانهسرایی و ترجمه فعالیت داشت. از نادر ابراهیمی در زمینهی رماننویسی دو اثر با نامهای آتش بدون دود و یک عاشقانه آرام به جای مانده است. وی افزون بر رمان دارای چندین کتاب داستانی مانند مردی در تبعید ابدی، بار دیگر شهری که دوست میداشتم و سه دیدار با مردی که از فراماسوی باور ما میآید است. همانطور که اشاره شد او در زمینهی فیلمسازی نیز نامدار بوده است و آثاری همچون آتش بدون دود، صدای صحرا و روزی که هوا ایستاد از فیلمهای ساختهشده توسط اوست. او سرانجام پس از تحمل بیماری در ۱۶ خرداد ۱۳۷۸ در سن هفتادودوسالگی درگذشت.
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.