وقتی دست علم هم به گناه آلوده می‌شود!

معرفی نمایشنامه‌ی خیانت اینشتین نوشته‌ی اریک امانوئل اشمیت

ثریا جواهری

دوشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۴

نمایشنامه خیانت اینشتین

در طول تاریخ، دانشمندان بسیاری عمرشان را صرف پیشرفت علم کرده‌اند، با این امید که بتوانند زندگی بشر را بهبود ببخشند و رفاه و سلامت جوامع را افزایش دهند. اما علم، با تمام شکوه و توانمندی‌اش، همیشه در مسیر خیر باقی نمی‌ماند؛ گاه دستاوردی که قرار بوده به نجات انسان‌ها کمک کند، به فاجعه‌ای بدل می‌شود که رؤیای تاریک‌ترین ذهن‌ها را محقق می‌کند. در چنین مواقعی، می‌توان دانشمند را شریک جرم دانست؟ آلبرت اینشتین، فیزیکدان بزرگ قرن بیستم، بیش از هر چیز با «نظریه نسبیت» شناخته می‌شود؛ اما خواسته یا ناخواسته، نام او با یکی از هولناک‌ترین فجایع بشری نیز گره خورده است: بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی. اگرچه او مستقیماً در ساخت بمب نقشی نداشت، اما نامه‌ای که در سال ۱۹۳۹ به رئیس‌جمهور آمریکا نوشت، جرقه آغاز پروژه منهتن را زد. نمایشنامه‌ی خیانت اینشتین نوشته‌ی اریک امانوئل اشمیت و با ترجمه‌ی شهلا حائری، روایتی هوشمندانه و انسانی از این اتفاق پیچیده ارائه می‌دهد. اثری درخشان که با زبانی ساده اما تأثیرگذار، ما را به قلب تردیدهای اخلاقی و بحران‌های وجدان یک نابغه می‌برد.

مرور کوتاهی بر نمایشنامه‌ی خیانت اینشتین

آلبرت اینشتین، در تنهایی سال‌های پیری، کنار دریاچه‌ای در نیوجرسی، با مردی ولگرد آشنا می‌شود؛ مردی که گذشته‌اش رازآلود است و زبانش تند و بی‌ملاحظه. این دو مرد که ظاهراً هیچ نقطه‌ی اشتراکی ندارند، یکی نابغه‌ای جهانی‌ است و دیگری انسانی رانده‌شده از جامعه، در مواجهه با تنهایی، پیری، تردید و پشیمانی، به دوستانی تبدیل می‌شوند که رازهای بزرگشان را با هم در میان می‌گذارند و در دل این دوستی نامتعارف، پرده از بحرانی بزرگ برداشته می‌شود: اعتراف اینشتین به این‌که نامه‌ای که برای روزولت رئیس‌جمهور آمریکا نوشت، آغازگر پروژه‌ای شد که به فاجعه بمب اتم انجامید. نمایشنامه، با پرشی در زمان بین سال‌های ۱۹۳۴ تا ۱۹۵۵، رابطه‌ی میان این دو مرد را بسط می‌دهد؛ رابطه‌ای که در دل خود پرسش‌هایی عمیق درباره علم، اخلاق، قدرت و مسئولیت حمل می‌کند. آیا دانشمند باید پاسخگوی پیامدهای سیاسی و نظامی کشفیاتش باشد؟ آیا علم می‌تواند بی‌طرف بماند وقتی جهان در آتش جنگ می‌سوزد؟ اشمیت در این نمایشنامه‌ با طنزی تلخ و دیالوگ‌هایی تأثیرگذار، مرز میان نبوغ و پشیمانی را به چالش می‌کشد. «خیانت اینشتین» داستان خیانت نیست؛ داستان انسان است؛ انسانی که درگیر پرسش‌های بی‌پایان وجدانش است و پس از گذشت سال‌ها هنوز نمی‌داند آنچه که در در دوراهی میان صلح‌طلبی و پیش‌گیری از فاجعه‌ای بدتر انتخاب کرده، کار درستی بوده یا نه.

ولگرد

یادتون میاد که یک روز، چند سال پیش عصبانی شده بودم چون می‌ترسیدم که شما دانشمندها اسلحه‌های خیلی قوی بسازید؟ خب باید بگم که نظرم عوض شده. ترس ازمون حمایت می‌کنه. یک درگیری هسته‌ای آنچنان جهنمی درست می‌کنه که باعث می‌شه قدرتمندان قبلش باهم مذاکره کنن. ما به صلح می‌رسیم چون همه از ترس جاشون رو خیس می‌کنن.

اینشتین صلح اسمیه که روی این وحشت می‌ذارین؟
ولگرد صلح اتمی.
اینشتین من مبارزه کردم تا از شر جنگ خلاص شیم و این هم نتیجه‌ش شد، صلحی که اسمش جنگ سرده! صلح دایمی به کمک ترس دائمی.[1]

طنز و تلخی در کنار هم

اگرچه خیانت اینشتین درباره‌ی یکی از جدی‌ترین بحران‌های قرن بیستم است، اما لحن این نمایشنامهاصلاً خشک و خسته‌کننده نیست. اشمیت با مهارتی خاص، طنزهای ظریف و تأثیرگذاری را وارد دیالوگ‌ها کرده که نه‌تنها خستگی مخاطب را از بین می‌برند، بلکه درک عمیق‌تری از موقعیت انسانی شخصیت‌ها به او می‌دهند. این طنز، بیشتر از سوی ولگرد وارد گفتگو می‌شود؛ مردی که برخلاف ظاهر شکسته‌اش، گاهی باهوش‌تر و تیزبین‌تر از خود اینشتین به نظر می‌رسد. او به‌عنوان نماینده‌ای از مردم عادی که قربانی تصمیمات سیاست‌مداران شده‌اند، صدای متفاوتی به متن می‌بخشد.

آگاهی و مسئولیتِ آن؛ بحران وجدان یک نابغه

در بخش‌هایی از نمایشنامه، اینشتین آشکارا از نقش خود در فاجعه بمباران هیروشیما احساس گناه می‌کند. گرچه او مستقیماً در ساخت بمب مشارکت نداشته، اما به‌عنوان کسی که مسیر آن را هموار کرد، همواره با این سوال روبه‌رو بوده: «اگر آن نامه را نمی‌نوشتم، چه می‌شد؟»

اشمیت با پرداختن به این پرسش، علم را نه پدیده‌ای خنثی، بلکه دارای پیامدهای اخلاقی می‌بیند. حتی نابغه‌ای چون اینشتین نیز نمی‌تواند از تبعات اجتماعی و انسانی علم بگریزد. این‌جا، «خیانت» تنها خیانت به صلح نیست؛ شاید خیانت به وجدان شخصی، به علم، و حتی به آینده‌ای‌ست که دیگر نمی‌توان تغییرش داد.

ولگرد چه خبر خوبی!
اینشتین ببخشید؟
ولگرد خوشحالم که به برکت شما به زودی آمریکا به این اسلحه‌ی مهم مجهز می‌شه
اینشتین

من که این کار رو برای آمریکا نمی‌کنم، بلکه عملیه ضدهیتلر. اگر این بمب اورانیوم به دست فاشیست‌ها بیفته، تمدن نابود می‌شه. من از یک تفکر، یک دنیا، یک فرهنگ دفاع می‌کنم نه از یک کشور و دولت.[2]

نمایش خیانت اینشتین
نمایش خیانت اینشتین

دو شخصیت به علاوه‌ی یک، صحنه‌ای به وسعت تمام دنیا

این نمایشنامه فقط سه بازیگر دارد، اینشتین، مرد ولگرد و مأمور اطلاعات. اما بار فکری و عاطفی آن به‌قدری بالاست که اصلاً نیازی به شخصیت‌های فرعی احساس نمی‌شود. تمام اتفاقات نمایش در فضای ساحل دریاچه  رخ می‌دهد؛ اما ذهن مخاطب مدام بین زمان‌های مختلف، مکان‌های گوناگون و بحران‌های جهانی در رفت‌وآمد است.

در اجراهای مختلف این نمایشنامه، معمولاً فضایی مینیمالیستی انتخاب شده تا بار گفت‌وگوها بیشتر خود را نشان دهد. تماشاگر درگیر دیالوگ‌ها می‌شود، نه صحنه‌آرایی؛ و این دقت، نتیجه‌بخش است.

چرا باید «خیانت اینشتین» را خواند؟

این اثر، تنها درباره‌ی اینشتین نیست؛ درباره‌ی همه‌ی ماست. درباره‌ی انسان امروز، و مسئولیت‌هایی که در قبال دانش، انتخاب و حتی سکوت خود دارد. خواندن آن برای علاقه‌مندان به تئاتر فلسفی، علاقه‌مندان به علم و اخلاق، و کسانی که به دنبال نگاهی متفاوت به تاریخ قرن بیستم هستند، توصیه می‌شود.

نثر اثر، ساده ولی سرشار از معناست. ترجمه فارسی آن نیز خوش‌خوان و وفادار به سبک نویسنده است. اگر از مخاطبانی هستید که از دیالوگ‌های طولانی اما معنا‌دار، و نمایش‌های سرشار از کشمکش‌های درونی شخصیت‌ها لذت می‌برید، این نمایشنامه می‌تواند یکی از انتخاب‌های درخشان شما باشد.

معرفی نویسنده، اریک امانوئل اشمیت

اریک امانوئل اشمیت، نویسنده، نمایشنامه‌نویس، فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان بلژیکی-فرانسوی، از چهره‌های برجسته‌ی ادبیات معاصر است. او در سال 1960 در فرانسه به دنیا آمد و تحصیلاتش را در رشته‌ی فلسفه تا مقطع دکتری ادامه داد. تسلط او بر فلسفه، به‌ویژه در آثار نمایشی‌اش، به‌خوبی مشهود است. اشمیت ابتدا در دانشگاه تدریس می‌کرد، اما با موفقیت چشمگیر نخستین نمایشنامه‌اش، به‌سرعت مسیر حرفه‌ای‌اش را به سمت نوشتن و خلق آثار نمایشی تغییر داد.

نمایشنامه‌های او ترکیبی از تفکر فلسفی، طنز، و روابط انسانی‌اند و به‌دلیل زبان ساده اما عمیق، هم مخاطب عام و هم خاص را جذب می‌کنند. یکی از شناخته‌شده‌ترین آثار او خیانت اینشتین (La Trahison d’Einstein)  است که در آن با نگاهی انسانی، اخلاقی و پیچیده به شخصیت آلبرت اینشتین، در بستر جنگ جهانی دوم می‌پردازد. این اثر نیز همچون بسیاری از دیگر آثار اشمیت، به‌‌سرعت به زبان‌های مختلف ترجمه شد و بر روی صحنه رفت.

از دیگر آثار مشهور او می‌توان به خرده‌جنایت‌های زناشوهری، عشق‌لرزه، اگر از نو شروع کنیم، نوای اسرارآمیز و مهمان ناخوانده اشاره کرد. اشمیت در حوزه‌ی رمان‌نویسی نیز موفق عمل کرده و کتاب‌هایی چون اسکار و خانم صورتی و زمانی که یک اثر هنری بودم به محبوبیت زیادی دست یافته‌اند.

او تاکنون جوایز متعددی از جمله جایزه‌ی معتبر مولیر فرانسه را کسب کرده و آثارش بارها در جشنواره‌های معتبر جهانی تقدیر شده‌اند. در ایران نیز نمایشنامه‌ها و رمان‌هایش با استقبال فراوانی روبه‌رو شده و توسط مترجمان مختلف به فارسی برگردانده شده‌اند. اشمیت نویسنده‌ای است که موفق شده فلسفه را در قالبی نمایشی، انسانی و قابل‌فهم به دل زندگی روزمره بیاورد.


[1]- خیانت اینشتین، اریک امانوئل اشمیت، 1393، ص 103، نشر قطره.
[2]- خیانت اینشتین، اریک امانوئل اشمیت، 1393، ص 48-49، نشر قطره.

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

من فکر می‌کنم که وجود دارم

من فکر می‌کنم که وجود دارم

معرفی نمایشنامه‌ی منظره‌ی دریایی نوشته‌ی ادوارد آلبی

روایتی از عشق در دنیای موازی

روایتی از عشق در دنیای موازی

معرفی نمایشنامه‌ی یک توهم عاشقانه نوشته‌ی ترنس راتیگان

عشق می‌تواند انسان‌ را به دروغ‌های بزرگی وادار کند

عشق می‌تواند انسان‌ را به دروغ‌های بزرگی وادار کند

مروری بر نمایشنامه‌ی نوای اسرارآمیز نوشته‌ی اریک امانوئل اشمیت

کتاب های پیشنهادی