مرثیهای برای تنهایی
مروری بر نمایشنامهی بهار 71 نوشتهی آرتور آداموف
سجاد زارعزادهشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۸

آرتور آداموف، نمایشنامهنویس آبسورد روس را بسیاری پوچگرای محض نامیدند، اما او این را نپسندید. به نظر آداموف زندگی پوچ نیست اما سخت است، بسیار سخت و البته تنهایی آن را سختتر هم کرده است و این چیزیست که در زیرمتن تمام نوشتههای آداموف موج میزند.
آداموف بهار ۷۱ را در سال ۱۹۶۱ در ۲۶ صحنه و نه خیمهشببازی به رشته تحریر درآورد و در این نمایش به توصیف واقعیتی تاریخی دست زد، کمون پاریس که در بهار ۷۱ رخ داد.
آداموف از کمون پاریس تحت عنوان دوره بینظیر تاریخی نام میبرد، دورهای که طی آن، تمامی افراد و طبقات جامعه همه احساسات ممکن را شناختند و توانستند طی یک همبستگی خودخواسته هرچند در زمانی کوتاه بر تنهایی خویش که بزرگترین درد و همراه آداموف در سرار زندگیاش بود، فائق آمده و بر سوءتفاهمات ناشی از آن غلبه کنند. بیآنکه مجبور باشند غمها، ناتوانیها، شادیها، عشقها و ناکامیها و بزدلیهای خویش و بهطورکلی روزمرگیهایشان را نادیده بگیرند. مردمی که مصمم بودند تا جامعهای مستقل بنا کنند که در آن تخیلاتشان را محقق کنند و تنهایی خود و حتی پوچی زندگی را بهواسطه هیجانات و احساسات جمعی فراموش کنند.در یکی از زیباترین صحنههای نمایش که قدرت آداموف را در تصویرسازی به رخ میکشد میخوانیم(1):
«در گورستان پرلاشز پرچمهای سرخ آویزان است. در انتهای صحنه دولکلوز، خمیده، بدون کلاه و با کتی بلند، ایستاده است. پشت او تعدادی از اعضای کمون ایستادهاند ـ آنها نیز کلاه ندارند.
دولکلوز (با صدایی غمگین و بسیار آرام) : سخنرانی طولانیای برایتان نمیکنم. آنها مصیبت عظیمی بر ما وارد کردند. باشد که عدالت برای خانوادهی قربانیان و این شهر بزرگ برقرار شود. شهری که بعد از پنج ماه محاصره حکومتش به او خیانت کرد و اکنون محاصرهی دوم بر او تحمیل شد، ولی هنوز آیندهی انسانیت در دستهایش است. برادرانم مثل قهرمانان نگذارید اشکهایتان جاری شود، برعکس قسم بخورید انتقامشان را بگیرید و راهشان را ادامه دهید...»
از نظر آداموف نیاز به کمون صرفا از تنهایی آدمی برمیخیزد چون در جامعۀ اشتراکی حقیقی و نه کمونیسم بزکشده، مسئله تنهایی اندکی از وحشت خود میکاهد.
به نظر میرسد علاقه آداموف به کمون از نگاه خاص وی به سرنوشت بشر و تنهایی ناگزیر آدمی نشات گرفته باشد. تنهاییای که آداموف در زندگی پرماجرای خود آن را شخصا – از سنینی کم تا آخر عمرش– تجربه کرده بود. همچنین به نظر میرسد حتی نیاز آداموف به جامعهای اشتراکی از حس عمیق از خودبیگانگیاش نشات گرفته باشد، از اینکه دیگر مجبور نخواهد بود تمامی دهشت تنهایی را حس کند.
پاورقی: کمون پاریس دوره بینظیر تاریخیست که طی آن، تمامی افراد و طبقات جامعه همه احساسات ممکن را شناختند و توانستند طی یک همبستگی خودخواسته هرچند در زمانی کوتاه بر تنهایی خویش و بر سوءتفاهمات ناشی از آن غلبه کنند.
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
پرسش های متداول
-
دیدگاه آرتور آداموف نسبت به زندگی چگونه است؟
آرتور آداموف، نمایشنامه نویس آبسورد روس را بسیاری پوچ گرای محض نامیدند، اما او این را نپسندید. به نظر آداموف زندگی پوچ نیست اما سخت است، بسیار سخت و البته تنهایی آن را سخت تر هم کرده است و این چیزیست که در زیرمتن تمام نوشته های آداموف موج می زند.
-
آداموف از کمون پاریس در نمایشنامه بهار 71 چگونه یاد می کند؟
آداموف از کمون پاریس تحت عنوان دوره بی نظیر تاریخی نام می برد، دوره ای که طی آن، تمامی افراد و طبقات جامعه همه احساسات ممکن را شناختند و توانستند طی یک همبستگی خودخواسته هرچند در زمانی کوتاه بر تنهایی خویش که بزرگترین درد و همراه آداموف در سرار زندگی اش بود، فائق آمده و بر سوءتفاهمات ناشی از آن غلبه کنند. بی آنکه مجبور باشند غم ها، ناتوانی ها، شادی ها، عشق ها و ناکامی ها و بزدلی های خویش و بهطورکلی روزمرگی هایشان را نادیده بگیرند .
مطالب پیشنهادی
کتابهای پیشنهادی