در تکاپوی دیدن نیمه‌ی تاریک ماه

مروری بر کتاب ماجرا فقط این نبود نوشته‌ی زیدی اسمیت

الناز کاظمی

یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹

ماجرا فقط این نبود

«بی‌شک نیازی نیست عصب‌شناس باشیم تا بفهمیم عشق‌های رمانتیک آتشین – به خصوص اگر خطر ازشان ببارد – کاری نشاط‌آور  با مغز ما می‌کنند، هر چند، مثل قرص‌هایی با همین نام، معمولا وحشت و یاس با کمی فاصله در پی‌شان نشسته است. وقتی کار من به معشوق آتشینم رسید، آن‌قدر در موزه‌ای چرخ زدیم که بی آن‌که بفهمیم تعطیل شد؛ ما که آن‌جا گیر کرده بودیم از دیوار بلندی بالا رفتیم و وقتی فهمیدیم آن سویش از این هم بلندتر است، به گزینه‌های دیگر فکر کردیم: قوزک‌های شکسته یا شب خوابیدن روی یک شیر سنگی. دست آخر رهگذری به دادمان رسید و ما را پایین آورد، همه‌ چیز کِش‌دار شد و بعد از چند ماه فس‌فس‌کنان خوابید. آنچه به نظر عشق می‌آمد فقط شوری نوجوانانه بود. اما چه شگفت‌آور است که نشسته باشی روی دیواری بلند، گیج از خوشی، و به هیچ چیز جز شکستن قوزک پایت فکر نکنی.»[1]

ماجرا فقط این نبود شامل شش جستار خلاقانه از زیدی اسمیت نویسنده‌ی متولد انگلستان است؛ اسمیت در این جستارها با قلمی بی‌پروا و صمیمی درباره‌ی تجربه‌های مختلفی صحبت می‌کند که در خلال یک عمر زندگی در کنار ادبیات و هنر، با آن‌ها سروکار داشته است. از مهم‌ترین ویژگی این جستارها، شخصی بودن موضوعاتی است که اسمیت درباره‌ی آن‌ها می‌نویسد؛ و نویسنده هیچ ترسی از بازگو کردن خاطرات قدیمی، رازهای کوچک خانوادگی و یا حتی نقد کردن شیوه‌ی کار خود ندارد.

اسمیت در جستار اول دست روی موضوعی جالب می‌گذارد: «آیا خوشی لذت‌بخش است؟»؛ در نگاه اول، عنوان جستار کمی سردرگم‌کننده به نظر می‌آید؛ زیرا که تا به حال کسی از متفاوت بودن این دو مفهوم حرفی به میان نیاورده است و بیشتر ما این مفاهیم را یکسان می‌دانیم؛ اما اسمیت نظر دیگری دارد. او در همان ابتدای کار موضع‌گیریش را برای مخاطبانش مشخص می‌کند و به متفاوت بودن این دو مفهوم می‌پردازد. اسمیت در تمامی این جستار سعی می‌کند که با آوردن مثال‌هایی ملموس، خوشی را از لذت جدا کند و دیدگاهش را توضیح دهد؛ موضوعی به ظاهر ساده که توضیح و بسط دادنش ناممکن به نظر می‌رسد. «ظاهرا بیشتر مردم حس می‌کنند که خوشی غلیظ‌ترین حالت لذت است و در همان جاده می‌شود بهش رسید؛ فقط کافی است کمی دیگر در همان مسیر پیش بروی. تجربه‌ی من این‌طور نبوده و اگر ازم بپرسید که آیا تجربه‌های خوش‌تری در زندگی‌ام می‌خواهم یا نه، اصلا مطمئن نیستم که بگویم آره، درست به این دلیل که معلوم شده خوشی احساسی است که مدیریتش سخت است. برای من یکی که به‌هیچ‌وجه بدیهی نیست چه‌طور باید خوشی را با بقیه‌ی زندگی روزمره وفق بدهیم.»[2]

ماجرا فقط این نبود

جستار دوم متن سخنرانی‌ای است که زیدی اسمیت در جمع دانشجویانش در دانشگاه کلمبیای نیویورک داشته است؛ اسمیت در این سخنرانی به سوال رایجی پاسخ می‌دهد که اکثر علاقمندان به نوشتن از یک نویسنده می‌پرسند؛ این که او چگونه می‌نویسد. اسمیت برای این کار نویسنده‌ها را به دو گروه کلی «کلان‌برنامه‌ریزها» و «خرد مدیرها» تقسیم می‌کند، خصوصیات هر کدام را به تفصیل شرح می‌دهد، برای هرکدام مثال‌های روشن و قابل درکی می‌آورد و دست آخر روش شخصی‌اش را نیز توضیح می‌دهد.

ماجرا فقط این نبود

جستار سوم اما به مراتب موضوع متفاوت‌تری از بقیه‌ی آن‌ها دارد. اسمیت در این جستار می‌کوشد تا با بازخوانی بارت و ولادیمیر ناباکوف، به مساله‌ی مرگ مولف بپردازد و ترجیح متفاوت خواننده و نویسنده را آشکار سازد.

اسمیت در جستار چهارم، درباره‌ی مراسم اسکار می‌نویسد؛ از طرف مجله‌ای معروف به او سفارش شده تا در یکی از مراسم‌های سالانه‌ی اسکار شرکت کند و به عنوان نویسنده مشاهدات و نظراتش را درباره‌ی سبک زندگی در جریان آن بنویسد. اسمیت در این جستار از هتل محل اقامتش شروع می‌کند که نمایی از تپه‌ی محل برگزاری مراسم دارد. او با نگاهی شخصی تمامی پدیده‌‌ها و حواشی این مراسم را توصیف می‌کند و از شکستن تمامی باورهای کلیشه‌ای راجع به این مراسم و تقدس‌زدایی از آن‌ها، ابایی ندارد. «در روند دراماتیک قهقرایی‌اش، اسکار بیشتر از همه‌چیز به کریسمس شبیه است: چند ساعت پیش همه در اوج هیجان بودند، حالا وارفته‌اند و هر چه جایزه‌ها اعلام می‌شود و شبکه‌ی امکان‌ها و احتمال‌ها آب می‌رود، آن‌ها بیشتر وا می‌روند تا وقتی که فقط برنده‌ها می‌مانند و بقیه‌ای که جایزه نگرفته‌اند. مجری مراسم که جوک‌هایش را می‌گوید، سرود هماهنگ «چه بامزه!» از میزها بلند می‌شود، با این حال به ندرت کسی واقعا می‌خندد و وقتی طعنه‌ی نیش‌داری شخصیت‌ها، استودیوها یا خود هالیوود را هدف می‌گیرد، همه معذب می‌شوند.»[3]

ماجرا فقط این نبود

جستار پنجم با همان حمام، نویسنده سراغ باورش از مفهوم خانواده می‌رود؛ این روایت شخصی با یادآوری اهمیت نقش حمام‌ها در کودکی زیدی اسمیت آغاز می‌شود. اسمیت در این جستار با ظرافت هر چه تمام‌تر از زندگی عاطفی و جایگاه اجتماعی والدینش صحبت می‌کند و مدام شرایط کنونی‌اش را با گذشته‌ی آن‌ها مقایسه می‌کند. از نظر اسمیت در نهایت خانواده واقعه‌ای خشونت‌بار است و تنها با گذشت سال‌ها و در گرداب بازنگری مشخص می‌شود که هر یک از اعضای خانواده چه‌طور و چه‌قدر به دلایل متفاوت، آسیب دیده‌ است.

ماجرا فقط این نبود

در جستار پایانی اسمیت خاطره‌ی روزهای آخر زندگی و مرگ پدرش را با تصمیم برادرش برای استندآپ کمدین شدن گره می‌زند و از ارزش طنز خوب برای خانواده‌اش صحبت می‌کند؛ علاقه‌ای که از پدر به فرزندان به ارث رسیده است.


[1]- ماجرا فقط این نبود، زیدی اسمیت، ترجمه‌ی معین فرخی و احسان لطفی، نشر اطراف.

[2]- همان.

[3]- همان.

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

نشر اطراف.

سال 2018 منتشر شده است .

مطالب پیشنهادی

تأملی در تأملات؛ بینش‌هایی برای زندگی و مرگ

تأملی در تأملات؛ بینش‌هایی برای زندگی و مرگ

مروری بر کتاب تأملات نوشته‌ی مارکوس اورلیوس

جنایت جامعه‌ی مدرن

جنایت جامعه‌ی مدرن

مروری بر کتاب جامعه‌ی فرسودگی، جامعه‌ی شفافیت نوشته‌ی بیونگ‌چول هان

برای کنار‌آمدن با مادرم چه کتابی بخوانم؟

برای کنار‌آمدن با مادرم چه کتابی بخوانم؟

کتاب‌های داستانی و غیر داستانی که از دشواری رابطه‌ی مادر و دختری می‌گویند

کتاب های پیشنهادی