
آلبر کامو، فیلسوف نویسنده فرانسوی الجزایری، از مهمترین چهرههای فرهنگی قرن بیستم میلادی است که در سال ۱۹۵۷ به دلیل «صمیمیت روشنبینانهاش در آشکار ساختن مسائل وجدان انسان در عصر حاضر» موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد. آثار او، به ویژه رمانها و مقالات فلسفیاش، آمیزهای از روایتهای گیرا و اندیشههای بنیادین هستند. در میان این آثار، کتاب طاعون که در سال ۱۹۴۷ منتشر شد، از مهمترین کتابهای او محسوب میشود. این رمان در چرخه فکری کامو، نقطه عطف و گذاری مهم از چرخه پوچی به چرخه عصیان محسوب میشود. در حالی که اثر برجسته پیشین او، کتاب بیگانه، به پوچی فردی و بیتفاوتی نسبت به جهان میپرداخت، کتاب طاعون از سرکشی انفرادی به جهان اجتماعی و ضرورت مشارکت و همبستگی انسانی گذر میکند. با گذشت دههها از انتشار، کتاب طاعون همچنان برای خواننده معاصر به عنوان اثری که پیچیدگیهای وجود انسان و تلاش او برای یافتن معنا را بررسی میکند، مورد مطالعه قرار میگیرد. در ادامه به مرور و معرفی کتاب طاعون خواهیم پرداخت و همچنین به دنبال پاسخ این پرسش خواهیم گشت که بهترین ترجمه کتاب طاعون به فارسی کدام است؟
طاعون آلبر کامو روایتی از حقیقت عریان انسانیت
شاید بیشترمان در نگاه اول با دیدن تصاویر مردان نقابدار قرونوسطایی به یاد گروهی از جنایتکاران بیفتیم؛ اما درواقع این ماسکهای منقاردار، مربوط به بیماری طاعون بودند. پزشکان قرونوسطایی برای محافظت و نیز جلوگیری از بوی بد بیماری طاعون، از ماسکهای منقارداری استفاده میکردند که منقارشان محل قرارگیری گیاهان خوشبو و ضدعفونیکننده بود. طاعون، بیماری همهگیری بود که در قرن ۱۵ میلادی، بسیاری از تعاریف را عوض کرد. حتی عدهای معتقدند این بیماری باعث شروع رنسانس شد.
خلاصه رمان طاعون
کتاب طاعون (The Plague) آلبر کامو انعکاسی از نحوهی رفتار بلازدگان طاعون است. دکتر برنار ریو روزی از مطبش خارج میشود و موشی را در حال جانکندن میبیند؛ اعتنا نمیکند و به راهش ادامه میدهد. تا اینکه در طی چند روز تعداد موشهای مرده بهصورت تصاعدی زیاد میشوند. همزمان دکتر ریو با بیمارانی برخورد میکند که تب مرموزی دارند و آمار مبتلایان و تعداد فوتیها رفتهرفته زیاد میشود. پس از کلنجار بسیار با خود، بالاخره به این نتیجه میرسد که طاعون به شهرشان حمله کرده است؛ اما این کلنجار تنها برای او نیست. پزشکان ارشد و مسئولان شهر نیز هریک بهنوبهی خود مقاومت زیادی در پذیرفتن فاجعه دارند. حتی سر اینکه اسم این بیماری را میتوان طاعون گذاشت یا نه هم بحث میکنند؛ دکتر ریو معتقد است که «چه فرقی دارد اسم بیماری چه باشد؟ درهرحال اگر کاری نکنیم، هزاران نفر کشته خواهند شد»؛ اما با این استدلال روبرو میشود که:
فعلاً هیچکس جرئت ندارد اسمی به آن بدهد. افکار عمومی مقدس است؛ نباید آشفتهاش کرد؛ مخصوصاً نباید افکار عمومی را آشفته کرد. (کامو 1375:69)
بالاخره پس از کشمکش فراوان، شهر قرنطینه میشود. قرنطینهای که منجر به جدا شدن مادر و پدر از فرزند، عاشق از معشوق و مسافران از وطن میشود. قرنطینه رفتار آدمها را تغییر میدهد؛ شهر رنگ و بوی دیگری به خود میگیرد. «اولین چیزی که طاعون برای همشهریان ما به همراه آورد، غربت بود.»(کامو 1375:104) در دوران قرنطینه، هر یک از قشرهای اجتماع رفتار منحصربهفردی از خود نشان میدهد. سینماها در سانسهای بیشتری نمایش میدهند؛ کافهها ساعات بیشتری باز هستند و مهمتر از همه کلیسای شهر جلبتوجه میکند. در حالت عادی «صبح یکشنبه، آبتنی در دریا رقیب سرسختی برای آئین کلیسا شمرده میشد»؛ (کامو 1375:125) اما قرنطینه باعث شده بود که مردم دیگر نتوانند برنامههای ساحلی و مسافرت خود را انجام دهند و وقت بیشتری برای گذراندن در کلیسا داشته باشند. کشیشی به نام پر پانلو از این وضعیت بهخوبی استفاده میکند. او گناه و معصیت را عامل اصلی این بیماری میداند و از مردم میخواهد که با توبه و طلب عفو به مبارزه با این بیماری برخیزند.
مسیر فکری آلبر کامو از بیگانه تا طاعون
اندیشه کامو، به ویژه در آثار اولیه، بر مفهوم پوچی (Absurdism) متمرکز است که از تضاد میان میل انسان به معنا و سکوت بیتفاوت جهان برمیآید. رمان بیگانه نماد این دیدگاه است؛ قهرمان داستان بیگانه، با بیتفاوتی کامل نسبت به قواعد اجتماعی و اخلاقی، تجسم این پوچی فردی است. او در برابر جهان و حتی سرنوشت خود، بیعمل و بیتفاوت است و این وضعیت منجر به انزوای او از جامعه و در نهایت مرگش میشود.
با این حال، کتاب طاعون نشانگر تحولی بنیادین در اندیشه کامو است. او برخلاف ژان پل سارتر که به دنبال تفسیر پوچی است، به دنبال راهی برای زیستن در این جهانِ بیمعنا میگردد. پاسخ کامو در این رمان، نه یک کشف متافیزیکی، بلکه یک انتخاب اخلاقی است: پذیرش پوچی و سپس عصیان علیه آن. این مفهوم عصیان، یک سرکشی منفعلانه نیست، بلکه یک پاسخ عملی، جمعی و مسئولانه به رنج مشترک است. کامو در نامهای به رولان بارت، طاعون را گذاری از سرکشی انفرادی به جهان اجتماعی میداند که باید در مبارزههایش شرکت کرد.
شیوع طاعون، که یک واقعه جمعی و غیرقابل کنترل است، شخصیتهای رمان را از انزوای پوچگرایانه خود خارج میکند و آنها را به سمت همبستگی و مسئولیت مشترک سوق میدهد. این مصیبت، در واقع ابزاری است که کامو به کار میگیرد تا نشان دهد معنا نه در جهان، بلکه در عمل انسانها برای مقابله با رنج و ناملایمات است. این رویکرد، در واقع فاصلهگیری کامو از اگزیستانسیالیسم محضِ سارتر را نشان میدهد. کامو یک اگزیستانسیالیست عملگراست که باور دارد وجود انسان، بر ماهیتش مقدم است و انسان قادر است برای خود هدفی خلق کند و برای رسیدن به آن تلاش نماید. بنابراین، معنا در دلِ خودِ مبارزه با بیمعنایی متولد میشود.
بررسی ترجمههای فارسی کتاب طاعون
ترجمه یک اثر کلاسیک، به ویژه یک رمان فلسفی مانند کتاب طاعون، فراتر از ترجمه صرف کلمات است. این فرآیند، بازآفرینیِ لحن، فضاسازی و مفاهیم بنیادین نویسنده در یک زبان و فرهنگ دیگر را در بر میگیرد. چالش اصلی در ترجمه کتاب طاعون، یافتن تعادل میان انتقال نثر صریح و خشک کامو و در عین حال، حفظ عمق فلسفی و نمادگرایی چندلایه آن است. در طول سالها، ترجمههای متعددی از این رمان به زبان فارسی ارائه شده که هر یک با رویکردی متفاوت با این چالش مواجه شدهاند.
سه رویکرد اصلی در ترجمه فارسی کتاب طاعون
در میان ترجمههای متعدد، سه رویکرد اصلی قابل شناسایی است: رویکرد پیشگام و کلاسیک رضا سیدحسینی، رویکرد بهروز و امروزی کاوه میرعباسی، و رویکرد دقیق و ادبی پرویز شهدی.
ترجمه رضا سیدحسینی از کتاب طاعون (نشر نیلوفر)
ترجمه رضا سیدحسینی، که اولین بار در سال ۱۳۴۵ منتشر شد، جایگاه تاریخی ویژهای دارد. این ترجمه، اولین مواجهه بسیاری از خوانندگان ایرانی با این اثر بود و به دلیل نثر روان و قابل فهم، به محبوبیت گستردهای دست یافت. با این حال، زبان این ترجمه به دلیل قدمت، برای خواننده امروز کمی کهنه به نظر میرسد و پانویسیهای آن بسیار محدود است. با وجود این، محبوبیت آن تنها به کیفیت زبانیاش محدود نمیشود، بلکه به نقش تاریخی و خاطرهانگیز آن باز میگردد. برای یک نسل از خوانندگان، ترجمه سیدحسینی از کتاب طاعون با خودِ رمان طاعون برابر شده است. این اتفاق نشان میدهد که جایگاه یک ترجمه در یک فرهنگ، گاهی از تحلیل صرف زبانی فراتر میرود. این امر پرسش مهمی را مطرح میکند: آیا ترجمهای که سنگ بنای یک اثر در یک فرهنگ بوده، با وجود قدمت زبانی، همچنان میتواند بهترین ترجمه باقی بماند؟
ترجمه کاوه میرعباسی از کتاب طاعون (نشر چشمه)
کاوه میرعباسی، با رویکردی مدرن و زبانی امروزی، ترجمه جدیدی از رمان را در سال ۱۳۹۸ منتشر کرد. او ترجمه را مستقیماً از زبان فرانسوی انجام داده و برای افزایش دقت، آن را با نسخههای انگلیسی و اسپانیایی نیز تطبیق داده است. این ترجمه، زبانی بسیار روان و معاصر دارد و انتقال لحن و محتوای اصلی را به خوبی انجام میدهد. وجود این ترجمه را میتوان پاسخی به تحول زبان فارسی در طول دههها دانست. همانطور که برخی از منتقدان اشاره کردهاند، ترجمه آثار کلاسیک باید هر چند سال یک بار تجدید شود تا برای نسل جدید قابل فهم باقی بماند و آنها را به خواندن آثار ارزشمند ترغیب کند. با این حال، برخی از خوانندگان این ترجمه را به دلیل زیادی امروزی بودن مورد انتقاد قرار دادهاند، زیرا معتقدند زبان آن از فضای تاریخی کتاب دور است. این تضاد میان وفاداری به زبان دوران نویسنده و وفاداری به زبان دوران خواننده جوهره اصلی چالش ترجمه مجدد یک اثر کلاسیک را آشکار میسازد.
ترجمه پرویز شهدی از کتاب طاعون
پرویز شهدی، که در رشته ادبیات تطبیقی تحصیل کرده، ترجمهای دقیق و با نثری پاکیزه ارائه داده است که حال و هوایی ادبی و دلنشین دارد. او نیز مانند دیگر مترجمان برجسته، اثر را مستقیماً از زبان اصلی به فارسی برگردانده است. وجود این ترجمههای متعدد، از جمله ترجمه اقدس یغمایی که پانویسیهای بیشتری دارد و ترجمه حسین دهخدا که در مواردی دارای انحرافات جزئی از متن اصلی است، نشاندهنده جذابیت پایانناپذیر کتاب طاعون برای مترجمان ایرانی است. اما در عین حال، این کثرت ترجمه، انتقاداتی را نیز در پی داشته است. برخی منتقدان، ترجمه چندباره یک اثر را در حالی که آثار مهم ترجمه نشده فراوانی وجود دارد، کاری بیهوده میدانند. این نقد، مسئولیت اجتماعی مترجمان در قبال مخاطبان و ادبیات را به پرسش میکشد.
نمونهای از متن ترجمه رضا سیدحسینی از کتاب طاعون
بلا معمولاً چیز مشترکی است؛ اما وقتیکه بهطور ناگهانی بر سرتان فرود آید بهزحمت آن را باور میکنید. در دنیا همانقدر که جنگ بوده طاعون هم بوده است. بااینوجود، طاعونها و جنگها پیوسته مردم را غافلگیر میکنند. وقتیکه جنگی درمیگیرد، مردم میگویند: « ادامه نخواهد یافت، ابلهانه است.» و بیشک جنگ بسیار ابلهانه است؛ اما این نکته مانع ادامه یافتن آن نمیشود. بلاهت پیوسته پابرجاست و اگر انسان پیوسته به فکر خویشتن نبود آن را مشاهده میکرد. همشهریان ما نیز در برابر این وضع مانند همهی مردم بودند، به خویشتن فکر میکردند یا به عبارت دیگر، اومانیست(انسانگرا) بودند: بلاها را باور نداشتند. بلا مقیاس انسانی ندارد. ازاینرو انسان با خود میگوید که بلا حقیقت ندارد و خواب آشفتهای است که میگذرد؛ اما نمیگذرد و انسانها هستند که از خواب آشفتهای به خواب آشفتهی دیگر دچار میشوند. (کامو 1375:71)
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.