
کتاب سرشار زندگی اثری دلنشین، صمیمی و تماماً شخصی جان فانته است؛ نویسندهای ایتالیاییتبار که به دل زندگی میزند و مضامینی جهانشمول را دستمایهی نوشتههایش قرار میدهد و نویسندگان بسیاری در نوشتههایشان از فانته تأثیر پذیرفتهاند؛ کسانی مثل روبرتو بولانیو، توبیاس وولف، ریموند کارور، ریچارد روسو و بهنوعی از همه مهمتر، چارلز بوکفسکی. بیشتر آدمها ممکن است فانته را با چهارگانهی باندینی بشناسند، اما او، بیآنکه از نثر و سبکش دور شود، در این کتاب رویکردی ملایمتر و طنزآمیزتر را در پیش گرفته است.
خلاصه کتاب سرشار زندگی
کتاب سرشار زندگی برشی از زندگی خود جان فانته است. فانتهای که حالا کمی به موفقیت رسیده و در لسآنجلس خانه و زندگیای برای خودش دست و پا کرده در آستانهی پدر شدن قرار دارد و همسرش، جویس فانته، حامله است و بهزودی فارغ خواهد شد. در این میان، فانته با مسئلهای دیگر دستوپنجه نرم میکند: موریانهها. موریانهها به خانهاش هجوم آوردهاند و به همین سبب خانهاش دارد از پایبند ویران میشود. نابودی تدریجی خانهاش باعث میشود تا فانته، ازسر اجبار، بهسراغ پدرش برود. مردی مذهبی و سنتی که از قضا بنا است، اما مدتهاست که فانته از پدرش فاصله گرفته و با او ارتباط خوشی ندارد.
آمیزهای از طنز و احساسات
در این رمان، مهمترین ویژگی نثر فانته آمیزش طنز با اعماق احساسات آدمی است. طنزی که با ظرافت هرچه تمام در لابهلای قصه و عواطف گرهخورده به روایت برای خودش جا باز کرده است. کتاب سرشار زندگی پر است از شوخیهای رندانه و در گفتوگوهای فانته با همسر و پدرش این موضوع بارها به چشم میخورد، اما در لایهی زیرین این طنزپردازیها و شوخیها با داستانی مواجهایم که با مسائلی همچون پیوند پیچیدهی میان والدین مهاجر و فرزند، پدر و مادر شدن، ازدواج و ایمان گره خورده است.
رابطهی پدر و پسری
پدر راوی احتمالاً بهیادماندنیترین شخصیت کتاب سرشار زندگی است؛ شخصیتی که همزمان هم دوستداشتنی است و هم آزاردهنده. او که از ایتالیا به آمریکا مهاجرت کرده رفتارهایی دارد که از گذشته در وجودش ریشه دواندهاند. ایمان مذهبی، باورهای تغییرناپذیر و شیوههای سنتی که پایهگذار بسیاری از تنشها میان او و فرزندش بودهاند، اما حالا که پدر و پسر به هم بازگشتهاند و قرار است مدتی را در یک خانه سپری کنند، این پدر ناچار است تا شکها، غرور و گذشتهاش را مرور کند و برای دوست داشتن نگاهی تازه نسبت به ریشهها، مسئولیتها و تواناییهایش پیدا کند ـ دوست داشتن چیزی که بهواقع در بطن دوستش دارد اما در ظاهر پنهانش میکند.
«بابا دم پنجرهی اتاق انتظار ایستاده بود. دستم را که گذاشتم روی شانهاش، برگشت. لازم نبود چیزی بگویم. زد زیر گریه. سرش را گذاشت روی شانهام. گریهاش دردناک بود. استخوانهای شانه و عضلات پیر نرمش را حس کردم. رایحهی پدرم، شیرینی پدرم، سرچشمهی زندگیام را بو کشیدم. اشکهای گرمش را حس کردم و نیز تنهایی انسان را و ملاحت همهی انسانها و زیبایی تأثیرگذار و دردناک زندگی را.»
ـ (سرشار زندگی، صفحهی 171، نشر افق)
سبک نوشتاری جان فانته
فانته با زبانی روان و ساده صحنههایی خلق میکند که خواننده بهراحتی میتواند حسشان کند و در میانشان زندگی کند؛ گفتوگوها طبیعیاند و شخصیتها زنده و باورپذیر و در دل این ماجراهای کوچک روزمره، داستان دم از میراث خانوادگی، عشق، مسئولیت و ایمان میزند.
در نهایت باید گفت که کتاب سرشار زندگی روایتی موجز اما ماندگار است و پیش رفتن میان سطرهایش مانند دیدن یک فیلم قدیمی خانوادگی است: ساده، صادق و پر از عواطف که یادآور معنای حقیقی زندگی است.
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.