نمایشنامه انبارشدگان یک نمایشنامهی مینیمالِ اسپانیایی با لایههایی پُررنگ از پوچ گرایی، نوشتهی دابید د سولا است که در سال 2000 در پنج صحنه یا به عبارتی در پنج روز نوشته شده است. دِ سولا در این اثر به شکل متفاوتی نمایشنامهی خود را تقسیم کرده است.
این درام، روایتی از اندیشهی متفاوت و گسل بین نسلی در جوامع کارگری است که به شکل تازهای با استفاده از تاشهای کمدی و تراژدی، جانِ تازهای را به این ژانر ادبی بخشیده است. دِ سولا در این اثر روایتگر دو انسان از دو نسل، دو طبقه، اندیشه و جایگاههای متفاوت است. کاراکترهایی که به نقل از مترجم این اثر، شباهت بینظیری به ولادیمیر و استراگونِ بکت در شاهکار او یعنی در انتظار گودو دارند.
مسئول انبار نیازمندیم
آقای لینو بیست و نه سال است در یک انبار عظیمِ خالی مشغول به کار است. حال که قرار است بازنشسته شود، مرد جوانی به نام نین در کنار او قرار میگیرد تا در مدت پنج روز تمام تجربیاتِ آقای لینو را در این بیست و نه سال به دست آورد. اما سوال مهم اینجاست که آقای لینو دقیقاً قرار است چه چیزی را به نین آموزش دهد؟ آدمهای انبار شده در این انبار را؟
«آقای لینو: اینجا توی انبار فقط یه صندلی هست، اون هم متعلق به کسیه که ارشدیت داشته باشه. من مجبور شدم یازده سال سرپا بایستم تا مسئول قبلی بازنشسته بشه. تو خوش شانسی، خیلی. فقط باید پنج روز سرپا باشی، بعد میشینی سرجای من. امروز همه چی برای جوونها سادهست. من مجبور شدم یازده سال صبر کنم.»
نوعِ نگاه لینو به نین متأثر از شکاف عمیقی است که بین این دو کاراکتر درجریان است. نگاهِ سرزنشگر و گاهی پُر از تحقیر لینو به نین حاکی از اتفاقاتی است که در این بیست و نه سال، در این انبار خالی بر سر او آمده است. او خودش مهمترین شیء این انبار بود که عمر و آیندهاش در میان قفسههای غبار گرفتهی این انبار به نابودی کشیده شد.
| نین | بعد از جمعه چی کار میخواین بکنین؟ |
| آقای لینو | چی؟ |
| نین | بعد از بازنشستگی چی کار میکنین؟ |
| آقای لینو | هنوز به این فکر نکردم. |
شاید پرسش حقیقی از آقای لینو آن بود که قرار است بعد از آزادی چه کاری انجام دهی؟ آیا در حقیقت لینو، آزاد بودن را بلد است؟
این جا هر کسی سرش به کار خودشه
تقابل این دو انسان معاصر در این انبارِ خالی نشان میدهد آدمهای انبار شده در این انبار، نه تنها از درون خویش بلکه از جهان بیرونی نیز رانده شدهاند. این نمایشنامه شکل جدیدی از ابزرودیسم را به مخاطب نشان میدهد. نمایشنامه با دو شخصیت آغاز می شود و با همان دو شخصیت پایان مییابد.
فرمِ این نمایشنامه به خوبی از اندیشههای متفاوت و گاهی پنهان کاراکترها پرده بر میدارد. تمام نگاهها متوجه این دو انسان رانده شده از جهانِ بیرون است. یکی نشسته، یکی ایستاده. یکی حرکت میکند و دیگری نگاه میکند.
| نین | (متاثر) خیال کردم... دوست دارین بازنشسته بشین. |
| آقای لینو | دوست ندارم! درباطن هیچ کس دوست نداره بازنشسته بشه. همه میگن دوست دارن اما هیچ کس دوست نداره بهش بگن از امروز دیگه به درد نمیخوره. |
امر بی کار شدن و دیگر کار نکردن برای مردی مثل لینو که بیست و نه سال با رعایت مقررات در این انبار زندگی کرده اصلاً خوشایند نبود. هویت او به این انبار گره خورده بود. با رفتن از آنجا او نیز خودش را از دست میداد. او درگیر اسکیزوفرنی شدیدی بود که ما نیز در اواسط این نمایش از وجود بیماری او مطلع می شویم.
اندکی در باب اجرا
بر اساس این نمایشنامه فیلمی با فیلمنامهی دیوید دِ سولا در مکزیک ساخته شد که جایزهی معروف آریل را برای بهترین فیلمنامهی اقتباسی دریافت کرد. این نمایشنامه در سال 2004 برندهی جایزهی هرمانوس ماچادو شد.
اندکی در باب نویسنده
دیوید دِ سولا، نویسنده، نمایشنامه نویس و فیلمنامه نویس اسپانیایی، زادهی 10 اوت 1971 در بارسلونا است. درمتون او همیشه یک نوار باریکِ کمدی وجود دارد که فضای اثر را از عمق فاجعه دور میکند. تئاتر او با برخی از کارهای اوژن یونسکو، ساموئل بکت وداریو فو مقایسه شده است.
بسیاری از نمایشنامههای او به زبانهای مختلفی از جمله انگلیسی، آلمانی و لهستانی ترجمه شده است. او در سینما نیز نقش مهمی دارد و جوایز مهمی را به عنوان فیلم نامه نویس دریافت کرده است. یکی از آثار مهم او در سینما، فیلم پلتفرم است.
از آثار مهم او میتوان به کاشیها، بازتابها و سکوتها، تک گوییهای دیوانه وار، آدمکشها، قرن بیستم، دشمن طبقه و... اشاره کرد.
او در سالهای 1996 تا 2004، جوایز متعددی درجشنوارههای مختلف ملی و بین المللی برای فیلمهای کوتاه خود دریافت کرد.

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.