کتاب جیرجیرک و شش شعر بلند دیگر
نویسنده: مجید نفیسی
با لباسی از شب بازآ
به درون شب پا نه
آنگاه جیرجیرک صدای گام هایت را خواهد شنود
و تو را به شب دعوت خواهد کرد.
عشق همه روزه آنجاست
چیزی که تو را به همه ی درهای ناشناخته
پیوند می دهد
احساسی از مالکیت در خوف از دست دادن.
نه این شب نیست جیرجیرک نیست باروت نیست
آب انباری ست
که همه شب
مطالب پیشنهادی
از خون برخاسته
مروری بر کتاب اعمال انسانی نوشتهی هان کانگ
دیگریِ دروغین، دیگریِ راستین
مروری بر نمایشنامهی آی بیکلاه، آی باکلاه نوشتهی غلامحسین ساعدی
میخواهم رؤیای سیبها را بخوابم
معرفی نمایشنامهی عروسی خون نوشتهی فدریکو گارسیا لورکا
کتاب های پیشنهادی