کتاب جاده انقلابی
توانایی ما در اندازهگیری و تخسکردن زمان مایهی تسلی خاطر است.
سروانِ پیادهنظام میگوید: «ساعتهاتون رو تنظیم کنین سر ساعت شیش.» و تمامی ستوانها که تنگ هم ایستادهاند، وقتی دو عقربهی ریز را تنظیم میکنند تا سر علامت جواهرنشانِ ساعت قرار بگیرند و درحالیکه زیر گلولهباران توپخانه قرار دارند، یک آن مجال پیدا میکنند ترس را کنار بگذارند: صفحهی معمولی و شخصیِ ساعت یک آن توهمِ تسلط شخصی بر امور را احیا میکند. مرتب بر مچ دستهای بیاندازه شکننده، روی مو و رگ قرار گرفته و درست راهنمایی میکند، دقیق: تا الان همهچیز سر وقت اتفاق افتاده.
مدیر که گوشی را با گردن و شانهاش نگه داشته و برگههای تقویمش را ورق میزند و دهان و چشمانش در آن لحظه حس امنیت عمیقش را فاش میکند پای تلفن میگوید: «تا آخر ماه همهی وقتهام پُره.»
صفحه ۲۱۱
تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»
روایت شگفتی سه کودک در سایهسار کانون
معرفی کتاب کودک مهمان های خوانده نوشته تهمینه حدادی
صدایی که شنیده نشد
مروری بر کتاب کشف ایران نوشتهی علی میرسپاسی