کتاب آنالنا

نویسنده: گراتزیا دلددا

برادرها یکی سیگاری و قمار باز بود و یکی دیگر مشروب خوار و زنباره. در خانه همیشه داد و فریادی برپا بود. به هم فحاشی می‌کردند. با چوب به جان هم می‌افتادند. فقط دو تا برادر بودند که خوش رفتار بودند، پدر من، جووانون، و برادرش، آلساندرو. همیشه هم کلاه بر سرشان می رفت چون عکس العملی از خود نشان نمی‌دادند. عمو آلساندرو از زور بیچارگی از آنجا فراری شد و به ارتش آلمانها پیوست. پدر من هم ازدواج کرد و عروس را به خانه آورد و صاحب دو فرزند شدند، یکی خود من و یکی هم مادر بزرگ شما که اسمش لینا بود. ما طفولیت خوبی نداشتیم. پدربزرگ از بس مشروب می‌خورد، خنگ شده بود و مدام پرت و پلا و هذیان می‌گفت عموهای دیگر نیز مشغول عیش و نوش بودند و مزارع نیز روز به روز تحلیل می‌رفت. انگار مشتی روباه به آنها حمله کرده بود و همه چیز را می‌جوید و از بین می‌برد. روباه‌ها آن سه برادر بودند. در واقع بد طینت نبودند. نمی‌توانستند حتی یک تخم مرغ بدزدند.
صفحه ۲۳

افزودن به پاکت خرید 82,000 تومان

کتاب آنالنا

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

سیب مهربانی

مروری بر کتاب‌ کودک درخت بخشنده نوشته‌ی شل سیلور استاین

زیبا صدایم کن

معرفی کوتاه کتاب کودک زیبا صدایم کن نوشته‌ی فرهاد حسن زاده

ویران‌شهر اورول یا واقعیت امروز؟

مروری بر کتاب ۱۹۸۴ نوشته‌ی جورج اورول

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 82,000 تومان