کتاب مترسگ

نویسنده: روبرتو آرلت

چهارده ساله بودم که پینه دوز پیر آندلوسی مرا با ادبیات پرشور شهر آشویان و گردنکشان آشنا کرد. دکان کفشگری اش پهلوی ابزار فروشی سبز و سفیدی بود در دل خانه ای کلنگی در خیابان ریواداریا، آمریکای جنوبی و بولیوی هم از دو سویش می گذشتند.

جلد رنگی رنگی جنگهای مونبار دریابند و وتونگوی موهیگان سردر دخمه دکانش را آذین کرده بود. زنگ مدرسه که می خورد ما بدو بدو می رفتیم کتاب های آفتاب خورده ی پشت شیشه اش را دید بزنیم. گاهی هم دل به دریا می زدیم و می رفتیم نیم بسته بریات، ازش بخریم، پینه دوز هم تک و ناله کنان از چهارپایه اش بلند می شد و کارمان را راه می انداخت. دولا بود و شانه هایش افتاده، با ریشی پرپشت، و چیزی که بیش از همه به چشم می آمد لنگیدنش بود؛ پایش مثل سم استر گرد بود و پاشته اش هم از زمین جدا. 

هر بار می دیدمش یاد مادرم می افتادم. همیشه می گفت: «از اونایی که خدا نشون‌شون کرده بترس»


افزودن به پاکت خرید 50,000 تومان

کتاب مترسگ

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

زمزمه‌های کوچه‌باغ‌های نشابور

محمدرضا شفیعی کدکنی: مروری بر زندگی و آثار

چه کتاب‌هایی در دوران بازنشستگی الهام بخش من هستند؟

نیکی جرارد، نویسنده و روزنامه‌نگار، به ما می‌گوید چه کتاب‌هایی را در دوران بازنشستگی بخوانیم

وقتی کتاب‌ها می‌سوزند

مروری بر کتاب فارنهایت ۴۵۱ نوشته‌ی ری بردبری

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 50,000 تومان