کتاب دخمه های واتیکان
نویسنده: آندره ژید
فلوریسوار دست ژولیوس را گرفت و با صدای پرهیجانی گفت:
- تب! درست گفتید. من تب دارم، تبی که هرگز قطع نخواهد شد و نمیخواهم که قطع شود. آری، اعتراف میکنم تبی که امیدوار بودم شما نیز پس از اطلاع از آنچه واگویه کردم، دچارش شوید؛ اعتراف میکنم تبی که امیدوار بودم آن را به شما منتقل کنم تا با هم بسوزیم، برادر!... اما نه، میبینم که این راه تاریک را باید تنها طی کنم و حتی آنچه به من گفتید، مرا وادار به آن میکند... پس ژولیوس حقیقت دارد؟ «او» را نمیتوان دید؟ او را نمیشود دید؟
ژولیوس بازوی خود را از چنگ فلوریسوار که به هیجان و شور درآمده بود رها ساخت و به نوبة خود بازویش را فشرد و گفت:
- دوست عزیز، میخواهم چیزی را نزد شما اعتراف کنم که تا این لحظه جسارت نداشتم به شما بگویم: وقتی که خود را در حضور پدر مقدس دیدم... حواسم پاک جای دیگری بود!
صفحه ۲۳۹- نام کتاب: دخمه های واتیکان
- مترجم: سیروس ذکاء
- ناشر : فرهنگ جاوید
- تعداد صفحات: 324
- شابک: 9786008209751
- شماره چاپ: 3
- سال چاپ: 1399
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان فرانسوی
-
امتیاز:
(1 نفر)
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
کودک شما هم از تاریکی میترسد؟
مروری بر کتاب کودک ویکی و تاریکی نوشتهی اما یارلت
میل ندارم مسیر تاریخ رو عوض کنم
مروری بر نمایشنامهی رمولوس کبیر نوشتهی فردریش دورنمات
ردپای شهرزاد بر سنگفرش شیلی
مروری بر کتاب اوالونا نوشتهی ایزابل آلنده
کتاب های پیشنهادی