کتاب نه فرشته، نه قدیس

نویسنده: ایوان کلیما

پرسیدم: «به کجا پرواز می‌کنند؟ 

«به طرف آزادی.»

«به نظرت می‌توان به طرف آزادی فرار کرد؟»

«آدم‌ها نه، فقط غازها می‌توانند.» 

«اگر غاز بودی به کجا پرواز می‌کردی؟» 

«معلومه! به طرف تو.»

به خاطر همة این چیزها است که عاشقش‌ام. ولی در عین حال نمی‌توانم بفهمم که او به چه دلیل عاشق‌ام است؟ من هیچ چیز خاصی ندارم؛ زنی سن و سال‌دار که دهان آدم‌ها را انگولک می‌کند، دختر تقريباً بزرگی دارد و به افسردگی صبح زود مبتلا است که با نیکوتین و یک گیلاس شراب دفع‌اش می‌کند. من چه می‌توانم به او بدهم؟ شاید شبیه مادرش و یا مطابق یکی از تصورات ضمیر ناخودآگاهش هستم. احساسات آدم‌ها، بی‌آن‌که بتوانند علت‌اش را توضیح بدهند، برانگیخته می‌شود، و آتش این احساسات به گونه‌ای به همان اندازه غیر قابل توضیح خاموش می‌شود.

دنبال توضیحی می‌گردم و خودم را مجاب می‌کنم که جوانکی که کنارم است با بقیة مردها فرق دارد – کم‌تر خودخواه است: مهربان و همراه است، اما حتا اگر این‌طور هم باشد، هیچ چیز این واقعیت را زایل نخواهد کرد که روزی، شاید همین فردا، شاید یک ماه دیگر، آتش احساساتش خواهد خوابید. 

صفحه ۱۵۱

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب نه فرشته، نه قدیس

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

بدتر از هرچیزی، زندگی بدون نوشتن است

سیلویا پلات: مروری بر زندگی و آثار

زیبا صدایم کن

معرفی کوتاه کتاب کودک زیبا صدایم کن نوشته‌ی فرهاد حسن زاده

رهبری یک برده

مروری بر کتاب اسپارتاکوس نوشته‌ی هاوارد فاست

کتاب های پیشنهادی