کتاب پرستیژ

نویسنده: کریستوفر پریست

زنی در اواخر میان‌سالی در را باز کرد. صدایش کردم «خانم انجيير»، ولی او فقط اسمم را به کار برد. با دقت کارت خبرنگاری‌ام را برانداز کرد و بعد من را به سالن انتظار برد و گفت منتظر بمانم. بزرگی سالن، تزئین ساده ولی باسلیقه‌اش، فرش‌های هندی، صندلی‌های عتیقه و میز جلاخورده باعث شد با کت چروک از سفر و خیس از بارانم احساس کثیفی و شلختگی کنم. بعد از حدود پنج دقیقه زن برگشت و چیزی گفت که بدنم یخ کرد.

«بانوکاترین همین حالا شما رو می‌بینند.» 

صفحه ۳۵

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب پرستیژ

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

ابتذال بشر

مروری بر کتاب آیشمن در اورشلیم نوشته‌ی هانا آرنت

ردپای شهرزاد بر سنگفرش شیلی

مروری بر کتاب اوالونا نوشته‌ی ایزابل آلنده

آوا در آینه

معرفی کوتاه کتاب کودک آوا در آینه نوشته‌ی فائزه دائمی

کتاب های پیشنهادی