کتاب داستان های نیویورکر

نویسنده: گروه نویسندگان

پوچیِ ناب

نویسنده، داخل کافی شاپ محل قرار، واقع در یک راسته‌ی تجاری جمع‌وجور، روبه‌روی محوطه‌ی دانشگاه منتظر شد تا سرپرست کتابخانه برسد. از پشت پنجره می‌شد ساختمان‌های سنگی سبک گوتیک را دید. حواسش به دانشجوها بود که با عجله و خلاف مسیر باد در خیابان راه می‌رفتند.

صدایش زدند. قهوه‌اش آماده بود. بلند شد و به طرف پیشخوان رفت. قبل از آنکه کاپوچینوی بزرگش را بردارد، طرحی شبیه گل دید که روی سطح کف‌آلود فنجانش نقش بسته. فنجان را برداشت و با احتیاط به طرف میزش می‌رفت که در کافی‌شاپ باز شد، سوز هوا و به همراهش زنی میانسال به داخل آمدند که حتماً همان سرپرست کتابخانه بود؛ زن به محضی که نویسنده را دید، او را شناخت و برایش دست تکان داد. اما مشکل اینجا بود که نویسنده هر دو دستش به بردن قهوه بند بود و نتوانست در جواب او دست تکان بدهد.

صفحه ۹۱

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب داستان های نیویورکر

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

فیلیپا پری در اتاق درمان

از فیلیپا پری بپرسیم: «چرا همیشه انقدر عصبانی هستم؟»

حلب در روح من ساکن است

مصاحبه با خالد خلیفه

قاتلان زنجیره‌ای بعید

مرور و نقد کتاب هالی اثر استیون کینگ

کتاب های پیشنهادی