کتاب چشمهایش | نشر نگاه (گالینگور)
نویسنده: بزرگ علوی
وقتی بازوی مرا با انگشتان بزرگ و نیرومندش گرفت، گویی ناگهان هزاران سوزن به زخمهای دل من زدند. در عین حال گویی پس از خستگی طولانی آب ولرم زلالی تمام تن مرا مالش و نوازش میداد. وقتی چشم به چشمهایش دوختم، تمام شور و آتشی را که او را میگداخت و مرا داشت خاکستر میکرد، چشیدم. دلم داشت از جا کنده میشد. آرزو میکردم به زبانی، به نحوی که او بفهمد، آنچه را که در دل داشتم به او بگویم. آخ، دلم میخواست زبان مشترکی که داریم، به حرف میآمد، برگشتم، سرم را خم کردم و انگشتان استخوانی و سنگین او را که در گوشت بازوی من جا برای خود باز میکرد، بوسیدم. فشاری که روی بازوی من بود، سست شد. انگشتانش را جمع کرد. با سر انگشتانش بازوی مرا نوازش داد. مثل اینکه میخواست صدمهای که رسانده جبران کند. ناگهان بار دیگر سخت آن را فشرد و دستش را کنار کشید.
- نام کتاب: چشمهایش | نشر نگاه (گالینگور)
- ناشر : نگاه
- تعداد صفحات: 271
- شابک: 9786003761834
- شماره چاپ: 35
- سال چاپ: 1400
- نوع جلد: گالینگور
- دسته بندی: داستان فارسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
راهی برای امید و تلاش، هنری برای زندگی
بهترین کتابهای رولف دوبلی
خالق چشمهای جادویی
بزرگ علوی: مروری بر زندگی و آثار
شبی که مهر بر شیطان پیروز میشود
شب یلدا یا چله (چهله) از قدیمیترین و کهنترین جشنهای ایرانی
کتاب های پیشنهادی