
حق با شماست؛ دوست دارم همهچی مالِ من باشد ولی این روزها اصلاً نمیدانم چی کم است که اینطور شدهام. نکند بدذاتیِ هیچکاک واگیردار بوده و به من رسیده؟ دارم با چشمهای خودم میبینم که همکارانم یکییکی شکست میخورند و تحقیر میشوند. مثلاً اِوای ژان مورو که برایش مهم بود این فیلم انگلیسیزبان در امریکا خب بفروشد. خب، دوباره مینویسم که وضعیتِ کاری من خیلی هم خوب است. بله، دوستانِ موجِ نوییام آنقدر اعتمادبهنفس داشتهاند که مدام اشتباه کنند؛ بیشتر از همه شابرول. ولی وضعیت پیرمردها هم خیلی خوب نیست. مثلاً تهیهکنندهی لافایت بابت همین فیلم ششصد میلیون فرانک ضرر کرد. رائول لوی هم با اینکه مرکز و فوره پشتسرش بودند همین بلا سرش آمد.
صفحه 92

با رها کردن شگفتزده خواهی شد!
نقد کتاب تئوری رها کردن، اثر مل رابینز، ابزاری تحولآفرین که میلیونها نفر دربارهاش صحبت میکنند

عشق نمی میرد بچه ها، هرگز نمیمیرد!
معرفی کتاب کودک من مرگ هستم نوشتهی الیزابت هلاند لارسن

باور داشتن به جادوی سینما
مروری بر کتاب مثل عکسی سیاه و سفید: 100 نامهی فرانسوآ تروفو