کتاب آخرین روز یک محکوم | نشر چشمه

نویسنده: ویکتور هوگو

حالا که هنوز اثری از بر آمدنِ آفتاب نیست، با تاریکی شب چه کار می‌توان کرد؟ فکری به خاطرم رسید. از جا بلند شدم، چراغ را به دست گرفتم و آن را روی چهار دیوار سلول گرداندم.

دیوارها پرند از نوشته، طرح، تصاویر عجیب و غریب، اسامی مختلفی که با هم در آمیخته‌اند و بعضی از آن‌ها، بعضی دیگر را محو کرده‌اند.

انگار همه‌ی محکومین خواسته‌اند دست کم بر دیوارِ سلول ردی از خود به جای بگذارند.

صفحه ۵۷

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب آخرین روز یک محکوم | نشر چشمه

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

تا جنون فاصله‌ای نیست

مروری بر کتاب «معمای آقای ریپلی» نوشته‌ی «پاتریشیا های‌اسمیت»

عشق؛ یگانه منجی انسان

مروری بر کتاب بینوایان نوشته‌ی ویکتور هوگو

باز کردن درهای مدرسه، بستن درهای زندان است

ویکتور هوگو: مروری بر زندگی و آثار

کتاب های پیشنهادی