کتاب رکسانا
رکسانا_ نه! به خاطر چیز دیگه! میدونی؟! مادرم یه اخلاق مخصوصی داشت! اهل خونه نشستن و سختی کشیدن و سوختن وساختن و خونه داری و بچه بزرگ کردن و این چیزا نبود! اون منم دوست نداشت و اگر حامله شده بود، شاید به خاطر این بود که موقعیت خودش را از نظر ویزا و اقامت محکم کنه! اینا رو وقتی بزرگ تر شدم فهمیدم!
از دو سه سالگی منو گذاشت مهد کودک ! پدرم مخالف بود اما اون می گفت که باید بچه اجتماعی بار بیاید!
صفحه 205
قطار همدلی، سفری به دنیای امید
معرفی کتاب کودک قطاری که ایستگاه نداشت نوشتهی بهیج آک
کدام رمان یا زندگینامه مرا آمادهی مادر شدن میکند؟
فرانچسکا سگال زندگینامه و رمانهایی دربارهی تجربهی مادر شدن معرفی میکند
ای کاش من هم یک کاکتوس بودم؛ راحت و بیمسئولیت!
مروری بر کتاب شطرنج با ماشین قیامت نوشتهی حبیب احمدزاده