
کتاب خانه خیابان مانگو
ما از اول در خیابان مانگو زندگی نمیکردیم. پیش از آنجا خانهمان در لومیس بود، طبقه سوم و قبل از آن در کیلر. پیش از کی لر در پائولینا بودیم و از آن پیشتر را یادم نیست. چیزی که یادم مانده اسباب کشی پشت اسبابکشی است. هر بار هم انگار یکی به جمعمان اضافه میشد. زمانی که به خیابان مانگو رسیدیم شش نفر بودیم؛ مامان بابا، کارلوس، کی کی، خواهرم ننی و من.
خانهی خیابان مانگو مال خودمان است و لازم نیست بابت آن به کسی اجارهای بپردازیم، با طبقهی پایینیها از حیاط مشترک استفاده کنیم، یا مواظب باشیم زیادی سروصدا راه نیندازیم و حتی صاحبخانهای هـم درکار نیست که با دسته جارو به سقف بکوبد. با همهی این احـوالخانهای هم نیست که فکر میکردیم گیرمان میآید.
صفحه ۹


شبیه یک غاز خودت را بشناس!
معرفی کتاب کودک غازی که نمیخواست غاز باشد نوشتهی پتر هورا چک

تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»

بابا در باران آمد
مروری بر کتاب سختپوست نوشتهی ساناز اسدی