کتاب جغرافیای من و تو

نویسنده: جنیفر اسمیت

هر بار که ذهنش به سمت و سوی پیزلی می‌رفت، خیلی زود آن را می‌زدود. اما این کار تنها فضا را برای حضور لوسی باز می‌کرد که می‌شد گفت کنار گذاشتنش دشوارتر بود. همیشه به خود اجازه می‌داد کمی آن‌جا پرسه بزند و در آن یک شب ناممکن نیویورک غرفه بشود... تا آن‌که خاطره‌ی این کشمکش تازه‌شان دوباره هشیارش می‌کرد و تندتند پلک می‌زد و بعد دندان‌هایش را به هم می‌فشرد و باز راه می‌افتاد.

یک روز عصر، در راه برگشتن به خانه، بالای خیابانی درنگ کرد. خورشید در نیمه‌راه غروب بود و روشنایی جهان یک‌جور نارنجی نرم زمستانی. شش روز پیاپی، به این تقاطع آمده بود و به چپ پیچیده بود که بالای تپه‌ای، در آپارتمانی کوچک، پدرش با شام آماده پشت میز نشسته بود.

اما امشب، در شب هفتم، دید که دارد به سمت بندرگاه می‌رود. هرچه نباشد، چه خوشش بیاید و چه نیاید، آنجا آخرین جایی بود که او را دیده بود و... همین دلیل برایش کفایت می‌کرد.

صفحه 184


متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب جغرافیای من و تو

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

مرد توی زیر زمین خانه‌ام

برگرفته از کتاب "مرد توی زیر زمین خانه‌ام" نوشته‌ی والتر موزلی، ترجمه‌ی رضا اسکندری آذر، نشر هیرمند

پسری با پیژامه‌ی راه راه

بریده‌ای از کتاب پسری با پیژامه‌ی راه راه اثر جان بوین

من چیزی بودم. و حالا چیز دیگری بودم.

بخشی از کتاب «انسان‌ها هیچ جا خانه نمی‌شود» اثر مت هیگ

کتاب های پیشنهادی