کتاب چای در غروب جمعه روی میز سرد می شود
نویسنده: احمدرضا احمدی
سخت جانی
برای سختجانیمان شکوه داشتیم
که چرا در سرمای تابناک زمستان
و پناهمان به خوشههای انگور در تابستان
راه دیگری جز امید انتخاب نمیکنیم
آیا سختجانی حرف بود و گزافه بود
کسی از جمع ما نمیدانست
جمعی که در روزهای جمعه کنار مشتی هیزم
و شراب داغ به پایان میرسید
دستانمان به سوی آسمان دراز بود مشغول به خواندن دعای صبحگاهی بودیم که گاهی با اشک و ندبه همراه بود
نیستی چه چموش و خاموش
در پشت بوتههای گُل سرخ ما را نظاره میکرد
مطالب پیشنهادی
ندای پرچم سفید
مروری بر کتاب چرا جنگ؟ مکاتبات آلبرت اینشتین و زیگموند فروید
ماه؛ دوستی برای زمین
مروری بر کتاب کودک من ماه هستم نوشتهی استیسی مک آنلتی
رویینتنیِ دیجیتال
مروری بر نمایشنامهی موبایل مرد مرده نوشتهی سارا رول
کتاب های پیشنهادی