کتاب زمستان
نویسنده: مهدی اخوان ثالث
در رهش، گذرگاهش،
هر جمال و جلوه که نیست
یا که هست، مینگرد:
آن شکسته پیر گدا
و آن دونده آب کدر
و آن کبوتری که پرد.
در رهش، گذرگاهش
هر خروش و ناله که هست
یا که نیست، میشنود:
زآن صغیر دکّه بدست
و آن فقیر طالعبین
و آن سگ سیه که دود.
ز آنچهها که دید و شنید
پرتوی عجولانه
در دلش گذارد رنگ.
گاه از آنچه میبیند
چون نگاه دیوانه
دور مانده صد فرسنگ.
صفحه48
مطالب پیشنهادی
نوبل ادبیات ۱۹۰۳
بیورنستی یرنه بیورنسون، برنده نوبل ادبیات در سال ۱۹۰۳
همهی ما شبیه اما متفاوتیم
مروری بر کتاب کودک تکامل شگفتانگیز نوشتهی آنا کلیبورن
هنر تعاملی با رگههای فلسفی
مروری بر کتاب هنر تعاملی از منظر فلسفی نوشتهی صفا سبطی
کتاب های پیشنهادی