
مجله خردورزی شماره 8
آوای شناخت
آیا تو فکر میکنی یا بدنت می اندیشد؟
. ذهن ما قصری معلق در آسمان نیست؛ بلکه ریشه در خاک مشترک بدن، محیط و فرهنگ دارد.
. ما ارکستر معناآفرینی هستیم که در آن، جسم رهبری میکند و جهان ملودی های اصلی را می نوازد.
. پیش از آنکه واژه ها جهان را قاب بگیرند، لایه های عمیق تری از معنا در تن ما جریان داشته و دارند.
. بدن ما پیش از حافظه، کتابخانهای از روایت هاست؛ روایت هایی که بی صدا با جهان و احساسات در هم میآمیزند.
. همان لبخندی که بر لب می نشانی، بذر شادی در قلبت میکارد؛ بدن، اندیشه را میسازد و اندیشه، بدن را.
. هر موجود زنده، مذاکره کننده ای ماهر میان دنیای درون و برون است؛ مذاکره ای که بقا، نام رمز آن است.
. احساسات، تنها سایههای ذهن نیستند؛ بلکه پیام آوران صادقی هستند که از مرز میان بدن و محیط عبور میکنند.
. شناخت انسان در چهار مرز شکسته شده معنا مییابد: تن مندی، محیط مندی، کنش مندی و گسترش یافتگی.
. اندیشیدن را نمیتوان در زندان جمجمه محبوس کرد؛ ذهن در سراسر تار و پود بدن و فراتر از آن گسترده است.