سرگردان
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است؟ ای عمر! ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم؟!
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد؟
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم ...
صفحه 66
روزی که مریم، آذر و سردار مریم مسیر تاریخ را تغییر دادند
معرفی مجموعه کتاب زنان و مردانی که ایران را ساختهاند
زن در حاشیه تاریخ یا قلب روایت؟ تحلیل جنسیت در تاریخ ایران
مروری بر کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟ نوشتهی افسانه نجمآبادی
آشوب، دلهرهی پیوستشده
بخشی از کتاب «اسکارلت دههی شصت» اثر سجاد افشاریان