
کتاب گربه بازی
داستان کتاب گربهبازی را پیش از من هزاران بار نقل کرده اند: داستان در نفر که یکدیگر را دوست دارند، اما مانعی پیش می آید: نفر سومی پیدا می شود و مرد را از آن خود می کند. تفاوت این داستان با پیشینیانش اما در آن است که آدم های آن ده و چند ساله و بیست و چند ساله نیستند شصت و چند سالهاند.
شیوه نگرش گروتسک و عناصر اصلی دنیای ارکنی را - گرچه با عیاری کمتر - در اینجا نیز میتوان دید: ارژی (خانم اوربان)، در دنیایی متفاوت از دنیای آسوده، اما بی رنگ خواهر زمین گیر و ناتوان، مدام دست و پا می زند و مدام در جوش و خروش است، با قوانین هستی می جنگد: پیری را به هیچ گرفته و به ستیز با مرگ برخاسته است. ارکنی خود می گوید: این جنگی است محکوم به شکست. زمین هم می خورد، اما در عین تلخ کامی باز بر می خیزد و در آن حال که تا اعماق روحش زخمی و خونین است زندگی و ستیز را از سر می گیرد، پیروز هم می شود، اما ساعت پیروزی ساعت از پا درآمدگی نیز هست، ساعت از نفس افتادگی. خوشحالی اش تنها یک نماد است، مانند بیرقی که بر فراز دیوارهای آتش گرفته شهری ویران شده در اهتزاز باشد.
صفحه 14 و 15

