کتاب در محاق
لیوانی چای میریزد و سماور را خاموش میکند. میخواهد قبل از آمدن مهمانان شماره تلفن های سررسید سال ۸۲ را به سررسید سال ۸۳ منتقل کند. سال ۸۳ سال ۵۰ سالگی او هم هست. گرچه خیلی وقت است که دیگر سالهای عمرش را شماره نمیکند. شماره ها خود به خود می افتند، مثل شماره های زمان سنج. دیگر مثل سال های سی سالگی، بیست سالگی و ده سالگی نیست که هر سال، یکی از خط های میدان گرد دو میدانی بود، برای «دور شدن از» و «نزدیک شدن به» از خانه به دبستان، از دبستان به دبیرستان، از ایران به خارج، از تجرد به ازدواج، از ازدواج به طلاق، از خارج به ایران. شاید همین جا سال های عمرش به شماره های زمان سنج تبدیل شدند.
پشت جلد
تو نمیدونی چهقدر شجاعت میخواد!
معرفی کتاب کودک هوت و الیو: شجاع بهجای دو نفر نوشتهی جاناتان دی واس
جاننثاران رمانتیسیسم
معرفی کتاب انجمن زیر شیروانی نوشته ارنست کرویدر
کدام رمان یا زندگینامه مرا آمادهی مادر شدن میکند؟
فرانچسکا سگال زندگینامه و رمانهایی دربارهی تجربهی مادر شدن معرفی میکند