
کتاب بارن باگه
شاید فاجعه ای که گردانش را به میان آن برد، قربانی کردن آن همه انسان و اسب، فقط برای این بود که آنچه دیگر در قلمرو زندگی نمی توانست اتفاق بیفتد - چراکه برای وقوعش خیلی دیر شده بود - بعد از زندگی اتفاق بیفتد، یعنی در عالم مرگ.
تخيل لرنت - هولنيا، درست همچون رؤیا، تمام مرزهای مکان و زمان را در می نوردد، روی استیکس پل می زند تا مرده ها و زنده ها بی هیچ آدابی سر یک میز بنشینند، جوری که انگار تمام هستی موجودیتی یکپارچه دارد. ویژگی کلایستی این داستان، نثر موجز و فشرده ای که در جریانی پیوسته و توقف ناپذیر پیش می رود، با نیرویی شاعرانه تقویت و غنی شده که فقط در اختیار شاعری است که قالب بیانی اش اساساً شعر غنایی باشد.
پشت جلد
