
کتاب پدر عزراییل
روی شکم دراز کشیدم و سرم رو دولا کردم توی کاسه توالت بوی کثافت و ترشیدگی میزنه زیر دماغم و فرو میره توی حلقم هنوز صدای گیتار خوزه آبولدو از توی اتاق میاد... یه بار تیکه به تیکه با نازنین گوش دادیم و برام ترجمش کرد. دور و برم رو که نیگا میکنم حالم بدتر میشه به خودم فشار میارم و عق میزنم سرم میخواد از جاش کنده بشه درد نمیکنه ولی یکی توش داره یه چیزی باد میکنه توی دلم ذق ذق میکنه زبونم رو میدم بیرون و دوباره عق میزنم اشک از چشمام راه افتاده و آب دهنم از لب و لوچم آویزونه فایده نداره کف دستام رو میذارم روی سرامیک کف توالت و شکمم رو یه خرده بلن میکنم چار دست و پا میشم و زل میزنم به کبرههای زرد کاسه توالت ... باید بالا بیارم و گرنه نمیتونم از جام بلن شم.
صفحه ۵


قضاوت یک برزخ
معرفی نمایشنامهی باغ دکتر کوک نوشتهی آیرا لوین

دفترچهی ممنوع را باز کن...
پروندهی معرفی آلبا دسس پدس و مروری بر مهمترین آثار او

تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»