
کتاب هندرسون شاه باران
ناگفته نماند که الان قریب صد سال است که ایل و تبار من حال و روز خوشی ندارند و مایة مسخره شدهاند. آن روز هم که تو ساحل نشسته بودم و بطریها را خرد و خمیر میکردم، مردمی که شاهد ماجرا بودند فقط یاد اجداد وزیر و سفیرم نمیافتادند. از این خلوچلها هم یاد میکردند. یکی از این خلوچلها خیال میکرد اصل و نسب شرقی دارد و به همین دلیل درگیر شورش بوکسورها شد. یکی دیگر گیر یک هنرپیشة کلاش ایتالیایی افتاد و مجبور شد ۳۰۰۰۰۰ دلار بسلفد. یکی تو بالون، موقعی که داشت برای جنبش حق رأی زنان تبلیغ میکرد، گرفتار توفان شد. خلاصه تو خاندان ماکلی از این افراد مشنگ و عقبمانده وجود دارد (به قول فرانسویها آنرمال، و اتفاقاً آنرمال لغت بهتری است و معنا را بهتر میرساند). چهل پنجاه سال پیش یکی از افراد خاندان هندرسون، و در واقع یکی از پسرعموهای من، به خاطر زحماتی که در نجات زلزلهزدگان شهر مسینا در سیسیل ایتالیا کشید، مدال كورونا گرفت. این پسرعموی من یک آدم تنبل و بیکاره بود که تو رم میخورد و میخوابید و هیچ کاری نمیکرد.
صفحه ۱۱۳


مبارزهی سرسختانهی طبیعت با فناوری
درباره کتاب ربات جنگلی (The Wild Robot) اثر پیتر براون

به من از شبهای پررمزوراز سرزمین شنزارها بگو
معرفی کتاب شهرهای افسانهای، شاهزادگان و جنها (از اساطیر و افسانه های عرب) نوشتهی خیرات الصالح

شهر درونت را کشف کن
مروری بر کتاب من سندبادم، تو مسافر نوشتهی نغمه ثمینی