
کتاب نامه هایی به آنا
خواهر جنون
آذرخش روشن می کند دره های حاشیه کوه را
در خیال به لحظه هایی!
خیلی نیستم
آنی می آییم و باز دوباره خیلی نیستیم
و این خیلی زمان است!
لاهوت است!
ناسوت است!
و آن ما حتی فرصت خوب دیدن به ما نمی دهد!
ما هیچ گاه همدیگر را به تامل نمی نگریم
زیرا مجال نیست!
صفحه 36


چگونه یک داستان کودکانه میتواند شکارچیان را به فکر فرو ببرد؟
معرفی کتاب کودک من یک گوزن بودم نوشتهی احمد اکبرپور

پوملو، فیلی که فرق اینجا و آنجا را نمیداند!
معرفی کتاب کودک آموزش مفاهیم با پوملو ، فیل فیلسوف 1 / تفاوتها نوشتهی رامونا بدسکو

خانه جستوجوگر رؤیاست
مروری بر کتاب خانه نوشته یودیت هرمان