کتاب ملوی
نیمه شب است. باران به پنجره‌ها می‌خورد. همه خواب‌ان. با این حاب در می‌خیزم و می‌روم سمت میزتحریرم. خوابم نمی‌برد. چراغم نوری ملایم و یکنواخت دارد. آماده‌اش کرده‌ام. تا صبح دوام می‌آورد. صدای شاه بوف را می‌شنوم. چه غریو جنگ هولناکی! روزگاری بی‌تفاوت به‌اش گوش می‌دادم. پسرم خواب است. بگذارید بخوابد. آن شب می‌رسد که او هم، بی خواب، برمی‌خیزد و می‌رود سمت میز تحریرش. فراموش می‌شوم.
گزارشم به درازا می‌کشد. شاید تمامش نکنم. نام من موران است، ژاک. به این نام می‌شناسندم. در وضعیت بدی هستم. پسرم هم. از همه جا بی‌خبر، به حتم گمان می‌کند در آستانه‌ی زندگی است، زندگی واقعی. درست همان جاست. نامش ژاک است، مثل من. این قضیه سبب نمی‌شود اشتباه‌مان بگیرند.
صفحه ۱۵۹
گوزن شاخدار فایدهاش چیه؟
معرفی کتاب کودک گوزن شاخدار فایدهاش چیه؟ نوشتهی مارتین وادل
به من از شبهای پررمزوراز سرزمین شنزارها بگو
معرفی کتاب شهرهای افسانهای، شاهزادگان و جنها (از اساطیر و افسانه های عرب) نوشتهی خیرات الصالح
نامههایی از سرزمینهای نوردیک
معرفی کتاب نامههای هنریک ایبسن (به ب. بیُرنْسن و گ. براندِس)
