کتاب مرگ به وقت بهار
قبل از خرید کتاب مرگ به وقت بهار بخوانید
در دهکدهای شوم با رودخانهای افسارگسیخته، زندگی تحت سیطرهی آداب و رسومی هولناک و عجیب میگذرد. کتاب مرگ به وقت بهار (Mort i la primavera)، اثر مرسه رودوردا، روایتی پیچیده و تکاندهنده است که خواننده را به دنیایی تاریکتر و گمراهکنندهتر از «لاتاری» میبرد.
درباره کتاب مرگ به وقت بهار
این رمان که به لحاظ فرم شباهتهایی به «لاتاری» دارد، جهانی بسیار پیچیدهتر را ترسیم میکند که یافتن شباهتهای آن با دنیای ما دشوار است. برخلاف آثاری چون «۱۹۸۴» یا «فارنهایت ۴۵۱» که سرنخهایی به دست خواننده میدهند، در اینجا خبری از نشانه نیست و داستان هرچه پیش میرود، عجیبتر میشود. جذابیت اثر در همین است که خواننده نمیتواند کتاب را زمین بگذارد و خود را به جریان این دهکدهی شوم میسپارد.
خواندن کتاب مرگ به وقت بهار به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
- علاقهمندان به ادبیات کاتالان و داستانهای قرن بیستم.
- کسانی که به رمانهای تمثیلی، دیستوپیایی (ویرانشهری) و فضاهای کافکایی علاقهمندند.
- خوانندگانی که از چالش با داستانهای پیچیده و بدون پاسخهای حاضر و آماده لذت میبرند.
- دوستداران آثاری که به نقد آداب و رسوم و ماهیت انسان میپردازند.
معرفی نویسنده: مرسه رودوردا
مرسه رودوردا (۱۹۰۸-۱۹۸۳)، نویسندهی برجستهی کاتالان بود که آثارش بازتابی از دردهای دوران جنگ داخلی اسپانیا و تبعید است. نگاهی به زندگی پرفرازونشیب او میتواند راهگشای درک پیچیدگیهای این رمان باشد. این اثر با ترجمهی نیلی انصار توسط نشر بیدگل منتشر شده است.
جملات کتاب مرگ به وقت بهار
«به این شکل زندگی کردن عادت کرده بود و وقتی مردم فکر کردند دیگر انسان نیست و قفس را باز کردند چیزی عوض نشد. همان جا ماند. هیچ چیز برایش مهم نبود، چه میماند پشت میلهها چه نمیماند. خودش زندان خودش بود. هر کسی زندان خودش است، چیزی عوض نمیشود فقط عادتهای ما هستند که عوض میشوند.»