
کتاب لوته در وایمار
در یکی از آخرین روزهای سپتامبر ۱۸۱۶ کمی پس از ساعت هشت بانویی نسبتاً سالخورده با دلیجان پست وارد وایمار میشود. این بانو در نگاه نخست ویژگی در خور توجهی ندارد؛ مسافری است مانند هر مسافر از راه رسیدهی دیگر. اما ورود او به وایمار خیلی زود برای ماگر سر پیش خدمت فرهنگ دوست و کتابخوان مهمانخانهی به سوی فیل، به تجربهای گیجکننده و فرح بخش بدل میشود. در واقع این بانو کسی نیست جز خانم هوفرتین شارلوته کستنر با نام دختری بوف؛ زنی که گوته در سالهای جوانی دلبستهی او میشود و ماجرای دلبستگیاش را در کتابی کوچک اما بسیار شورانگیز به رشتهی تحریر در میآورد. گوته در آن زمان ورتر نام دارد و دختری را که دل بستهی اوست لوته مینامد. انتشار رمان رنجهای ورتر جوان در سال ۱۷۷۴ نام و آوازهی نویسنده و قهرمان کتابش را در سراسر اروپا بر سر زبانها میاندازد. و حالا در رمان توماس مان لوته در و ایمار شارلوته کستنر پس از چهل و چهار سال در جستوجوی خاطرات دوران جوانی خود و دیدار با گوته به وایمار آمده و ماگر خیلی زود حیرت زده میفهمد که او قهرمان رمان محبوبش است…

