کتاب سیصد و شصت و پنج روز با سعدی
در جامع بعلبک چندکلمهای به طریق وعظ همی گفتم با طایفهای افسردة دل مرده و راه از صورت به معنی نبرده. دیدم که نفسم درنمیگیرد و آتشم در هیزمتر اثر نمیکند. دریغ آمدم تربیت ستوران و آینهداری در محلّت کوران، وليكن درِ معنی باز بود و سلسله سخن دراز در معنی این آیت که «وَنَحن اَقَربُ اليه مِن حَبل الورید» سخن به جایی رسیده بود که میگفتم:
دوست نزدیکتر از من به من است وین عجبتر که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که یار در کنار من و من مهجورم
من از شراب این سخن مست و فُضله قدح در دست که روندهای بر کنار مجلس گذر کرد و دور آخر در او اثر. نعرهای بزد که دیگران به موافقت او در خروش آمدند و خامان مجلس به جوش. گفتم: ای سبحانالله دوران باخبر در حضور و نزدیکان بیبصر دور.
فهم سخن چون نکند مستمع قوّت طبع از متکلّم مجری
فُسحت میدان ارادت بیار تا بزند مرد سخنگوی، گوی
صفحه ۱۷۴
راهنمای ضروری برای برندها در دنیای دیجیتال
دربارهی کتاب شخصیسازی شده: استراتژی مشتری در عصر هوش مصنوعی
زن در حاشیه تاریخ یا قلب روایت؟ تحلیل جنسیت در تاریخ ایران
مروری بر کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟ نوشتهی افسانه نجمآبادی
روایتگر هراس آخرالزمان
مروری بر زندگی و آثار لاسلو کراسناهورکایی برنده نوبل ادبیات ۲۰۲۵