
کتاب رگ و ریشه
1 عدد
رگ و ریشه آخرین رمان مهم جان فانته است. در این رمان فانته به همان دغدغههای همیشگی خود میپردازد: خانواده، مذهب، خشونت و نویسندگی. فانته احساسات شخصیتها را چنان عیان و انسانی توصیف میکند که انگار آینهای در مقابل زندگی گرفته به گفته منتقدان فانته توانسته است روی یک نسل از نویسندگان پس از خود تأثیر بگذارد؛ تأثیری که در آثار نویسندگان نسل بیت هم مشهود است.
داستایفسکی دگرگونم کرد. ابله، شیاطین، برادران کارامازوف، قمارباز. او من را از این رو به آن رو کرد. فهمیدم میتوانم نفس بکشم، میتوانم افقهای ناپیدا را ببینم. نفرت از پدرم از بین رفت. پدرم را دوست داشتم آن بدبخت بیچاره رنج کش بیقرار را. مادرم را هم دوست داشتم، همینطور کل خانوادهام را. وقتش بود مرد شوم، سن المو را ترک کنم و وارد دنیا شوم. میخواستم مثل داستایفسکی بیندیشم و درک کنم. میخواستم بنویسم.

