
کتاب در پناه هیچ
لابد یکی از آن خواب های همیشگیاش را دیده بود که از زندگی واقعی برایش حقیقیتر بود و باعث میشد موقع بیداری هراسان،ناامید و مات و مبهوت بماند.به سالهای قبل بر می گشت،در آپارتمانمان رو به دریای مانش و کلارایی که نمرده بود،از اتاقی به اتاق دیگر میرفت بی آن که حرف زدنش را قطع کند،بی دلیل هیجان زده میشد و پشت سرش بوی عطر،وانیل و شکر به جا می ماند،بابا توی آشپزخانه قایم شده بود و ماهی پاک میکرد
صفحه 82

من چیزی بودم. و حالا چیز دیگری بودم.
بخشی از کتاب «انسانها هیچ جا خانه نمیشود» اثر مت هیگ

زنی جوان، خانه ای رویایی و ناگهان...
مروری بر کتاب دختری در قطار نوشتهی پائولا هاوکینز

مرد توی زیر زمین خانهام
برگرفته از کتاب "مرد توی زیر زمین خانهام" نوشتهی والتر موزلی، ترجمهی رضا اسکندری آذر، نشر هیرمند